محکم بشین
تنها بنایی که اگر بلرزد محکم تر میشود دل است، دل آدمیزاد. باید مثل انار چلاندش؛ حکما شیره اش هم مطبوعه.
من ِ او ی امیرخانی/از کانال کلمه
- ۲ نظر
- ۱۹ بهمن ۹۹ ، ۱۷:۴۳
تنها بنایی که اگر بلرزد محکم تر میشود دل است، دل آدمیزاد. باید مثل انار چلاندش؛ حکما شیره اش هم مطبوعه.
من ِ او ی امیرخانی/از کانال کلمه
رابطه ی خواهر-برادری این شکلی ست که من دراز کشیده ام و شارژر گوشی ام روی میز است. حدودا به فاصله یک متر از من قرار دارد. من مت را از اتاقش صدا می کنم که بیاید و بعد می گویم: «شارژرمو میدی؟ :))» ایشان نیز کم نیاورده، شارژر را بر میدارند و به من میگویند: «روی مبل توی هال عه، بیا برش دار» و شارژر را کیلومتر ها از من دور می کند.
همه چیز به ماندن و پایبند بودن در روز های سخت است. همه چیز به لحظه ای بستگی دارد که حال نماز نداری، که خوابت می آید، که دلت یک چیز آغشته به گناه را خیلی می خواهد. وگرنه وقتی جو گیر شده ای که ماندن در ِ این خانه کاری ندارد! در آن لحظات سرنوشت ساز، ما از خودمان هیچ نیرویی نداریم. دستمان را بگیر خدایا. لطفا.
+ جو گیر بودن در این جور مسائل خیلی خوب است البته. به شرطی که جو ماندگار باشد :) بیخود نیست می گویند اطرافیانتان را درست انتخاب کنید :)
+ اطرافیان و محیط درست، ناخودآگاه آدم را به سمت درست می برند. دیگر لازم نیست عذاب بکشی و رنج کمتر می شود. ولی خب هر کاری با رنج بیشتر، ارزش بیشتری دارد.
آفرین. آسمان خوبی باش و همینطور ببار. فردا صبح هم ببار. خواستم بروم مدرسه هم ببار. سر کلاس با بچه های دهم هم بودم بیار. اصلا همیشه ببار لطفا •_• خب؟
امروز به مادر بزرگم گفتیم: «مادر جون چی میخواید براتون بگیریم؟ چی لازم دارین؟» مادربزرگم هم گفت: «یه داماد خوب، سه تا عروس خوب، ارامش، آسایش، سلامتی و نوه!»
خلاصه آقای لیو! مادربزرگم احضار تان کرده. وگرنه من دیگر خیلی اصراری هم به زود آمدن شما ندارم حقیقتا. ولی خیلی دوست دارم دو تا عروس دیگر زود وارد خانواده شوند و خاله سین باردار شود. برادرم را هم زن نمی دهم. خلاص.
یعنی خوب شد پست گذاشتم : نه اصلا حوصله نوشتن ندارم :} احتمالا من از آن آدم هایی هستم که میگویم : نه خیلی گشنم نیست ممنون. ولی بعد تمام بشقابم را تا ته می خورم :}
البته نه خداوکیلی اینطوری نیستم.