پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

۱۲۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۹ ثبت شده است

pv = block, فول لایک کن تا فول لایک شی

جمعه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۹، ۰۹:۲۲ ق.ظ

بعضی آدم ها را هر طور که نگاه کنی، آدم های مخاطب جمع کردن اند. فرقی نمی کند در اینستاگرام باشد، در واتسپ و تلگرام و سروش باشد یا حتی در بلاگفا و بلاگ خودمان :} این آدم ها همان «فالو کنی بک میدم، لایک = لایک» های قدیم اند. همان هایی که عاشق این اند که پستشان هزار تا کامنت بخورد، ۲۰۰۰ تا لایک و تایید بگیرد و آدم ها هی بگویند: شما چقدر خوبید عالیجناب! پستتان عالی بود بانوی من! بعد هم با یک دستشان به کامنت گذاشتن در پست فرد مذکور بپردازند و با دست دیگر، با برگ درخت خرما بادش بزنند. در اینستاگرام که از هر طرف بروی جز وحشتت نمی افزاید، در کانال ها و گروه های تلگرامی هم فراوان اند، اما خواهشاً از تکثیر این افراد در بلاگ جلوگیری کنید، همه را بریزید بلاگفا تا بتوانیم با صلح و آرامش به زندگیمان ادامه دهیم. سپاسگزارم. ستاد پاکسازی بلاگ از فن پیج های کره ای، بازاریاب ها و اینفلوئنسر های اینستاگرامی.

  • سایه

برادران و خواهران. پلیز.

جمعه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۹، ۰۸:۵۶ ق.ظ
من معتقدم علاوه بر محبت، از شوخی و بامزگی و شوخ طبعی نیز، خار ها گل می شود. واقعا می شود :} یعنی من فهمیدم واقعا توانایی زندگی با یک آدمِ - همیشه - جدی و سفت و سخت را عمرا ندارم :} آن آدم می خواهد مادر و پدر باشند، برادر باشد، همسر باشد یا دوست و همراه. خلاصه که برادران و خواهران، بامزه باشید :}}
  • سایه

پس گفتی از خود خبرت چون نیست، هوم؟ :)

جمعه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۹، ۰۸:۴۶ ق.ظ

آخر در این وبلاگ، به چه گویم هست؟ از خود خبرم چون نیست؟!

[البته هزاران هزار روزمرگی دارم برای نوشتن. حوصله ی نوشتن ندارم. برای مثال: تا به حال ترس جدی ای از افتادن درسی نداشتم جز این ترم، کلاس تعدادی. فهمیدم چقدر برون گرا تر از آنچه هستم که می پندارم، دیشب که به چهارمین پاگشای یک زوج - در این ایام کرونایی - دعوت شدیم، فهمیدم چهارمیش هست، ولی آخریش نیست :} و در نهایت من چرا امروز انقدر زود بیدار شدم؟ شاید تاثیر خانه ی مادرجون خوابیدن، تا دیروقت با عسل و آقای برادر بیدار ماندن و داشتن حلیم به عنوان صبحانه است. در نهایت به قول تعدادی، شما را به خداوند بزرگ می سپارم و برای همه شما آرزویی جز موفقیت ندارم. تنکیو. نکست.]

  • سایه

.

چهارشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۹، ۰۴:۲۴ ب.ظ

برای یک نفر که اشکش دم مشکش است و هزار فکر و خیال در سرش، یکهو کلیپ «کاشکی می شد بهت بگم چقدر صداتو دوست دارم» پخش نکنید.

  • سایه

سوز به دلتان.

سه شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۹، ۰۹:۰۰ ب.ظ

از چیزهایی که دستاورد سالهای کروناست و حتی اگر آب های دریاها جوهر شوند و درختان کاغذ، باز هم نمی توان شکر آن را به جا آورد، این است که تربیت بدنی و ورزشم را این ترم مجازی پاس می کنم.

  • سایه

حالا این فیلد خالی باشد.

سه شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۹، ۱۱:۴۷ ق.ظ
صبر از من ربوده شده و sabr-free ام :}

پی.اس بی ربط: یک وبلاگ دیدم با تقریبا عین قالب خودم. زیبا نیست؟
  • سایه

منت خدای بیان را عز و جل!

سه شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۹، ۱۲:۰۵ ق.ظ
هر پنلی که باز می شود، ممد حیات است و چون پستی گذاشته می شود، مفرح ذات. پس در هر پستی که گذاشته می شود دو نعمت موجود است و بر هر نعمت شکری واجب.
پی.اس: چرا هیچ کسی پست نگذاشت «بلاگ را خدا آزاد کرد» ؟
  • سایه

and that's not ok

جمعه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۹، ۱۲:۵۵ ق.ظ

من خیلی زیادی می نویسم.

  • سایه

اینا رو بیار مارکو.

پنجشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۹، ۰۸:۱۹ ب.ظ

دلم یک عالم چیز های غیر ضروری و نسبتا با هزینه های نه چندان پایین می خواست. حتی مثلا اینکه از یک رستوران یک نوع غذایش را که دلم خیلی می خواهد سفارش دهم. [شاید الان بگویید خب سفارش بده! باید بگویم اولا زندگی دانشجویی خرج دارد، دوماً حقوق ما قطره قطره به حسابمان واریز می‌شود و سوما، چیز های ضروری تری وجود دارند که اصلا به غذا و فیس براش و فلان و بیسار آنها را نمی‌فروشم]

نشستم لیستشان را نوشتم، با خودم قرار گذاشتم هر وقت یک کار خیلی خاص انجام دادم، به یک هدف خاص رسیدم یا برای ادامه راهم نیاز به انگیزه داشتم به لیستم سر بزنم و هر دفعه قول یکی از آیتم ها را - بعد از انجام کار - به خودم بدهم. باشد که این دلخوشی های کوچک، انگیزه را در این دانشجوی جوان ایجاد کند.

  • سایه

زنانگی.

پنجشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۹، ۰۷:۵۰ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰۹ بهمن ۹۹ ، ۱۹:۵۰
  • سایه