پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

۹۱ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۰ ثبت شده است

این قسمت: پرسش های سمی

دوشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۴:۳۹ ب.ظ

ترسناک تر از دانش آموزی که می پرسد: "ببخشید کنکور اختصاصی انسانی 94 یعنی باید هم عمومی ش رو بزنیم هم اختصاصی ش رو؟" ، دانشجویی ست که ده دقیقه قبل از کلاس عمومی در گروه می پرسد: "ببخشید دوستان من چرا نمیتونم وارد شم؟ استاد پس کجان؟"

  • ۱ نظر
  • ۰۶ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۶:۳۹
  • سایه

پایستگی پیام ها

دوشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۶:۳۱ ق.ظ

و پیام های واتسپ هیچ وقت تمام نمی شوند، فقط از نوتیفکیشنی به نوتیفکیشن دیگر تبدیل می شوند.

  • ۰ نظر
  • ۰۶ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۶:۳۱
  • سایه

1101

دوشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۶:۲۹ ق.ظ

این لحظه هایی که هوا در حال روشن شدن است و خانه در سکوت مطلق است، یک جوری می شوم. یک جوری که انگار همزمان می خواهم از آرامش و اضطراب بمیرم. انگار در عین لبخند زدن بغضم می گیرد. در عین احساس استقلال فراوان، احساس وابستگی می کنم. در عین حسی نداشتن پر از احساسم. از طرفی دوست دارم زمان متوقف شود تا در نور گلدان های نعنا را ببینم و از طرفی دوست دارم زمان زودتر بگذرد و مرا به روز های بعد تر ببرد. در عین کم‌خوابی ، دوست ندارم بخوابم. نمی دانم. به قول معلم فلسفه سوم دبیرستان، حدود ساعت های ۶-۷ صبح، چِمچِمال ام!

  • ۰ نظر
  • ۰۶ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۶:۲۹
  • سایه

1100

يكشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۶:۵۸ ق.ظ

Sometimes I dream about you and that [my dear!] is FREAKING ME OUT!

  • ۰ نظر
  • ۰۵ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۶:۵۸
  • سایه

تو کی بودی تو خداداد!

يكشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۶:۳۸ ق.ظ
خداداد عزیزی اگر پیامبر بود، احتمالا عده کثیری به او ایمان می آوردند.
*بعد از دیدن قسمت دو فینال مافیا*
  • ۳ نظر
  • ۰۵ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۶:۳۸
  • سایه

.

يكشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۶:۱۷ ق.ظ

دیشب هر چه فکر کردم یادم نیامد چه کار مهمی دارم که باید انجام دهم. امروز که برای سحر بیدار شدم، تازه حافظه ام یاری کرد. ساعت ۱۰ میان ترم دارم و جزوه آقای عین ۴۷ صفحه است. خدایا بابت این روز زیبا تو را شاکرم. *استیکر «صبح زیباتون بخیر» را در تمام گروه های واتسپی اش میفرستد.*

  • ۰ نظر
  • ۰۵ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۶:۱۷
  • سایه

پدیده قرن

يكشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۶:۱۳ ق.ظ

شما اگر دقت کرده باشید و از شاگردان خودمان باشید، متوجه می شوید که ۲۲۲۲ روزگی وبلاگم با ۲۱ سالگی بنده متقارن شده و چنین چیزی فقط هر ۲۵۴۰۰۰ سال یکبار رخ می دهد که البته با چشم غیرمسلح قابل دیدن نیست. باید حتما یک نوع بصیرت ذاتی داشته باشید.

  • ۱ نظر
  • ۰۵ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۶:۱۳
  • سایه

once upon a time

يكشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۶:۰۴ ق.ظ

همه چیز از ۵ اردیبهشت ۲۱ سال پیش شروع شد.

  • ۸ نظر
  • ۰۵ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۶:۰۴
  • سایه

فندق ها.

جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۱:۰۵ ق.ظ

نمیدانم خدا اصلا صلاح می داند که من بچه دار شوم یا نه، ولی امیدوارم اگر چنین چیزی را برای من می خواهد بیشتر از سه چهار تا بخواهد و همزمان توان جسمی و روحی و اقتصادی اش را برای تشکیل یک تیم ورزشی به من و پدرشان بدهد. ترجیحا هم والیبال ساحلی.

یک وقت هم دیدیم خدا هیچ وقت نخواست، دیگر آن دست من نیست. از بیخ و بن همه چی کنسل است.

  • ۳ نظر
  • ۰۳ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۱:۰۵
  • سایه

روزمرگی

جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۱:۰۳ ق.ظ

*این یک پست روزمرگی و حوصله سربر است. بی تفاوت از کنارش رد شوید.

امتحان نظریه ها را دادم. تقریبا کل شب را تا الان بیدار بودم و از روی جزوه و کتاب خواندم و همه ی وویس هایش را گوش کردم در حالی که برای امتحانش اصلا لازم نبود این کار ها را بکنم. [الان که ده تا سوال را جواب دادم به این نتیجه رسیده ام] ولی واقعا با کلاس و کتاب و مباحث ذوق کردم و با علاقه خواندم و به تصمیمم مبنی بر بالینی رفتن مطمئن تر شدم. سپیدار پرسید که خوب دادم یا نه و باید بگویم: بستگی دارد جواب های درست چه باشد!

کلا دارم با نوفرستی خیلی حال می کنم. و اولین کاری که بعد امتحان کردم این بود که کتاب ptc ام را برداشتم تا مطمئن شوم ptc جزو درمان های روان پویشی ست ولی خب از نوفرستی پرسیدم و گفت که you're wrong girl! فقط زیربنایش تحلیلی ست. در هر صورت درست است که امتحان میان ترم تمام شد ولی ذوق و اشتیاق من به یادگیری این درس و خواندن این کتاب پایان ناپذیر است و به زودی دوباره سراغش خواهم رفت. *قسمت بعدی سریال را پلی می کند*

یک وبلاگ هست که نمی دانم تا به حال آن را دیده اید یا نه ولی هر روز سه نکته مثبت از روزش را پست می کند. به نظر من خیلی کار خفنی ست و مطمئنم آن خانم به نسبت آدم های اطرافش به لحاظ روانشناختی شخصیت سالم تر و ego ی قوی تری دارد. این را گفتم که بگویم اگر بخواهم سه نکته ی مثبت امروز را نام ببرم آنها به این ترتیب خواهند بود:

۱. خوردن فسنجان با گوشت های رشته رشته شده برای اولین بار و بسیار پسندیدن آن.

۲. زیرگروهم یک کارت تبریک تولد برایم ایمیل کرد که حقیقتا زیبا بود و درد و بلایش بخورد بر سر یک نفر که در ذهنم است ولی نمی توانم بلند بگویم چون هیسسسس، پشتیبان ها فریاد نمی زنند.

۳. بالاخره istdp را خواندم و وویس هایش را گوش دادم. درود بر من.

  • ۲ نظر
  • ۰۳ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۱:۰۳
  • سایه