تو پیامبر خوبی می شدی.
- ۰ نظر
- ۲۵ آبان ۹۹ ، ۲۳:۰۲
دلیل دیگری که امروز را باید طبق این پست «رسوایی بزرگ» نام گذاری کنید، این است که امروز سر کلاس مصلحی - حفظه الله - در اسکایپ، یکی از بچه ها فکر می کرد اگر میکروفون استاد را میوت کند فقط برای خودش میوت می شود و این کار را کرد :` ) و خب می نویسد که Felani muted ostad's microphone *گریه حضار*
من گله هایم را می کنم، اشک هایم را می ریزم، نا امیدی ها و امید هایم را بروز می دهم، ولی وقتی نوبت جنگیدن می شود همه ی آن ها را کنار می گذارم. لباسی از آهن تنم می کنم، چشم هایم را پاک کنم، امید ها و نا امیدی ها را توی صندوقچه می گذارم، کلیدش را قورت می دهم (آخه چرا؟) و وارد میدان جنگ می شوم. نه. تو من را با چشم های غمگین و صورت خیس از اشک و دل خسته نمی بینی. هر چه می بینی یک سایه خوشحال و قوی ست. و این دقیقا چیزی ست که میخواهم ببینی.
وقتی استاد سر کلاس می گوید : «یکی از بچه ها فلان کار رو بکنه یا یکی از بچه ها یه خلاصه ای بگه» سریعا همه نگاه ها به سمت آقای عین بر می گردد و حتی خودش هم به خودش نگاه می کند و سریعا میکروفون را روشن می کند و شروع می کند. استریت شدن حلالت برادر.
امروز را لطفا به نام «رسوایی بزرگ» و عدم اطلاع از روشن بودن دوربین و میکروفون، بلند گفتن «ای وااای شتتتت» و تصویر های نامناسب پخش شده در کلاس آزمون های روانشناختی نام گذاری کنید. لعنت به همه گوگل میت ها. آن حجم از فشار عصبی که در آن چند دقیقه بر من وارد شد بی سابقه بود.
از آن جایی که من کلا آدم شنیداری ای نیستم، رابطه ی خوب و صمیمانه ای هم با پادکست ندارم. ولی یکی دو روز است برای اینکه دنبال چند پادکست انگلیسی خوب بودم Castbox نصب کرده ام. داشتم همینطور بالا و پایین دنبال چنل (نمی دانم. می گویند چنل یا چی؟) های مختلف می گشتم که به پادکست های لایو برخوردم :) بعد - ساعت ۷ صبح - وارد یک پادکست لایو فارسی با ۲۵ نفر شدم! به محض ورود اسمم را خواند و گفت : وِلکام! من هم گرخیدم ولی یکی دو دقیقه ای در جمع ۲۵ نفری شان بودم ببینم چرا ملتی ۷ صبح باید در Castbox پادکست لایو بگذارند و دور هم حرف های بیخود بزنند و آهنگ های مخصوص دورهمی پخش کنند. ولی دختر، کلا آدم ها هم برای خودشان عالمی دارند.
امروز سایه را خدا بیدار کرد :) چشمانم را باز کردم دیدم ۱۰ دقیقه از کلاس گذشته و بچه ها هم دانه دانه پیام می دهند : «خانوووم کجایییین» «خانوم نمیایییین»
البته من برای حمایت از بیان و همینطور حمایت از خودم :) بسته ۲۰ پست در روز را خریده ام و از این بابت اصلا جای نگرانی نیست که می توانم تمام آن پول را با این پست ها حلال کنم :) [ البته واقعا حلال حلالت باشد بیان. ما از تو راضی بودیم، خدا از تو راضی باشد]
اگر آنقدری که تشنهم می شد، گرسنهم هم می شد الان حتما به وزن ایده آلم رسیده بودم :] دیگر پست هایم دارند کم کم مسیر بی محتوایی را طی می کنند :}
I found my second favorite sit-com guys :'))) [Brooklyn will always be my first]
*Spoiler Alert for sepidar* : schmidt and cece are so cute together :' )