پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

۷۴ مطلب در مهر ۱۳۹۹ ثبت شده است

مزایده جوراب ها.

دوشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۹، ۰۶:۴۵ ب.ظ

از سختی های کارِ خانه، این است که اگر شما در خانواده تان بیشتر از یک مرد وجود داشته باشد که از قضا سایز هایشان هم یکی باشد، مچ کردن اینکه کدام لباس مربوط به کدامشان است خودش مصیبتی ست! تنها راهی که به نظرم می‌رسد این است که بروم در میدان شهر دانه دانه لباس ها را نشان بدهم بگویم: جوراب مشکی با خط سفید در مچ، یک؛ جوراب مشکی با خط سفید در مچ، دو؛ جوراب مشکی با خط سفید در مچ، فروخته شد!

  • سایه

.

دوشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۹، ۰۵:۴۸ ب.ظ

این عشق چو باران است، ما برگ و گیا ای جان

باشد که دمی باران، بر برگ و گیا کوبد ...

[اگر دیپلم انسانی داشته باشید قطعا بعدش ناخودآگاه میگویید: مفعولُ مفاعیلن مفعول مفاعیلن!]

  • سایه

دولت های خودمختار فن های bts!

دوشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۹، ۰۳:۲۴ ب.ظ

چقدر ظهور می تواند نزدیک باشد که بلاگ را کل فن های bts با پست های پر مفهومشان پر کرده اند و اینجا را نه تنها از رسانه ی اهل قلم بودن انداخته اند، بلکه به یک چت روم بی انتها و زشت تبدیل کرده اند. ما اهل قلم نیستیم ولی اهل قلم ها و بلاگ را دوست داریم!

  • سایه

.

شنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۹، ۰۴:۴۲ ب.ظ

ای سایه کیستی تو خدا را به خود مخند! جو گیر شده ای و این ترم ۲۴ واحد برداشتی و دهنت سرویس است.

  • سایه

It seems like perfection DOES exist!

شنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۹، ۱۲:۴۸ ق.ظ

میدانی جان من، تو از آن آب خنک بعد خوردن بستنی هم بهتری.

  • سایه

خیال مُرد.

جمعه, ۱۱ مهر ۱۳۹۹، ۱۱:۴۷ ب.ظ

بعد از تو حس شعر فنا شد.

  • سایه

300

جمعه, ۱۱ مهر ۱۳۹۹، ۱۱:۴۶ ب.ظ

به من نگاه کن، بحث سر این نیست که ما در نهایت به چه نتیجه ای می رسیم. بالاخره یا نظر من می شود یا نظر تو. ولی بحث سر این است که چگونه به این نتیجه می رسیم و من بر این چگونگی حرف دارم، خیلی حرف ...

  • سایه

مسئلةٌ!

جمعه, ۱۱ مهر ۱۳۹۹، ۱۱:۴۴ ب.ظ

اصلا حواست هست که به جز دام سر زلفت که آرام دل سایه ست، به بندی در نخواهم داد هرگز جان ازادم؟

  • سایه

پراکندگی در ابعاد وسیع.

جمعه, ۱۱ مهر ۱۳۹۹، ۱۱:۲۳ ب.ظ

تا می آیم نوشتنم را به حال خودش رها کنم، می بینم اینجا را تبدیل کرده به یک خانه ی سیاه عزادار و هی می گرید و می نالد. بعد می بینم نمی شود رهایش کنم، سفت می گیرمش که یکهو باز می بینم اینجا را دارد تبدیل می کند به آن وبلاگ های لوس با جفنگیات فراوان و پر از اموجی و قالب های پر زرق و برق. خلاصه که پراکندگی، نه تنها در ذهنم، بلکه در نوشته های وبلاگم هم آشکار است. گآد بلس.

  • سایه

I'm about to do it!

جمعه, ۱۱ مهر ۱۳۹۹، ۱۰:۳۵ ب.ظ

مواقعی مثل الآن، سعی می کنم یک تغییر در زندگیم ایجاد کنم. یک تغییر که کاملا مشغولش باشم. یا آنقدر بزرگ باشد که خیلی آنور تر از آستانه افتراقی ام قرار بگیرد. البته نه تغییر خاص و عجیب غریبی! حتی مثلا شروع یک سریال جدید می تواند یک تغییر باشد. یک چیزی که سرگرمم کند. در موقعیت قبلی، مانی هایست را شروع کردم و ریواچ کردن بروکلین ۹۹ عزیزم [آه آن خجسته مطلوب!] که در همین اوضاع شروع شد. مثلاً - جز شروع یک سریال جدید - دوست دارم یک کار جدید بکنم یا یک تغییر ظاهری در خودم ایجاد کنم. و الان چون بروکلین تازه تمام شده و حوصله سریال دیدن ندارم، و کار هایم کماکان روتین است و چیز جدیدی نیست، دارد به سرم می زند که موهایم را کوتاه کنم! اگر این چند روز تنوعی در زندگیم پیدا نکنم و جنبه ی هیجان خواهم را همچنان سرکوب کنم، قطعا چند روز دیگر پستی با عنوان «I finally did it» خواهم گذاشت.

  • سایه