بیچارگان
[نه حقیقتا] در خود شکست را نپذیری، چه میکنی؟ با روزگار دوری و دیری چه می کنی؟ ..
- ۰ نظر
- ۲۲ مهر ۹۹ ، ۲۳:۰۴
[نه حقیقتا] در خود شکست را نپذیری، چه میکنی؟ با روزگار دوری و دیری چه می کنی؟ ..
اتوکورکت بعضی موقع ها آبرویم را می برد. من که فینگلیش تایپ نمی کنم ولی وقتی با گوشی وارد کلاس های دانشگاه می شوم مجبورم انگلیسی تایپ کنم. یکبار آمدم بنویسم bale ostad که اتوکورکت بزرگوار برایم نوشت bake oscar و من سند کردم. یکبار دیگر هم نوشتم kheir و نمی دانم چطور - واقعا چطور - حس کرد منظور من music است! و یکهو وسط کلاس روانشناسی شخصیت من به انگلیسی نوشتم موزیک و فرستادم! کاش مثل این بزرگوار آنقدر بی پروا بودم.
*می پرسید چرا خاموشش نمی کنم؟ خب چون به هر حال خدمات فراوانی به من ارائه می دهد! مخصوصا در تایپ فارسی. من چون واقعا حوصله تصحیح غلط های املایی را ندارم.
قرار و خواب ز سایه طمع مدار ای دوست
قرار چیست؟ صبوری کدام و خواب کجا ...
*البته خواب دارم. در هر شرایطی.
مرغ هرزه درآیی که بر هر
شاخی و شاخساری پریدی
تا بماندی زبون و فتاده ..
هر چه تبر زدی مرا، اتفاقا زخم شد. زخم شد. زخم شد.
میدانید کاکتوس ها موقع دعوا به همدیگر چه می گویند؟ بله. می گویند کاک تو سرت! و من آنقدر بزرگ شده ام که در اوج غصه و با چشم های پف کرده، به این چیز ها بخندم. کاک تو سرت زندگی.