پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

۷۴ مطلب در مهر ۱۳۹۹ ثبت شده است

Code 9

جمعه, ۲۵ مهر ۱۳۹۹، ۰۲:۱۲ ق.ظ
کد نُه، یک کتاب بامزه ی فارسی ست. یک چیز هایی در مایه های آبنبات هلدار. همان که شیطنت از کلمات کتاب پیداست و در حین خواندنش لبخند می زنی. همان که یک شب تا صبح می نشینی تا ببینی آخرش چه شد. از آنهایی که وقتی روی تاب نشسته ای و یخمک می خوری، تند تند صفحاتش را ورق می زنی. کاش، کد نه نبودی.
  • سایه

سپیدار

جمعه, ۲۵ مهر ۱۳۹۹، ۰۲:۰۸ ق.ظ

سپیدار مثل یک کتاب فرانسوی زبان است. با جلد بنفش. از آنهایی که هر خطشان را باید با دقت و کلمه کلمه بخوانی. از آن هایی که باید بنشینی پشت میزت، عینکت را بزنی، قهوه ات را آماده کنی و بعد صفحه ها را آرام ورق بزنی. از آن هایی که نثر فرانسوی اش آهنگین است. شعر نیست ولی نثر هم نیست. بله، سپیدار اینطوری ست.

  • سایه

اطلاعیه شماره ۱

جمعه, ۲۵ مهر ۱۳۹۹، ۰۱:۰۹ ق.ظ

از این به بعد، افراد اینجا با نام مستعار و کد صدا می شوند.

  • سایه

Code 10

جمعه, ۲۵ مهر ۱۳۹۹، ۱۲:۳۱ ق.ظ

تو مثل یک کتاب ۲۰۰ صفحه ای آلمانی می مانی. با همان غرور، با همان سردی و درون گرایی، با همان چشم های رنگی و همان موهای بور، همان که هر وقت میخواهد به سادگی بگوید نگران نباش، یک دور لقمه را دور سرش می چرخاند و می‌گوید: zerbrechen sie sich nicht den kopf darüber!

  • سایه

ظاهراً که لا یمکن الفرار

چهارشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۹، ۱۱:۳۰ ب.ظ

خدایا، دیگر این دنیا خیلی زشت و خسته کننده شده. وقت آن نیست که به یک خواب زمستانی فرو رویم و فتوسنتز کنیم؟

  • سایه

نقطه سر خط

چهارشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۹، ۰۱:۴۵ ب.ظ

شاید باورتان نشود ولی من - دانشجوی سال سوم - هنوز در مرحله «وقتی بزرگ شدی میخوای چیکاره بشی» گیر کرده ام. البته سال دوم دبیرستان، سوم، پیش دانشگاهی، اول و دوم دانشگاه می دانستم چه می خواهم. اما الآن؟ اصلا!

  • سایه

آنچه خواهید دید

چهارشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۹، ۰۱:۱۲ ق.ظ
احتمالا در کمتر از یک هفته دیگر خواهم گفت که دیگر توان این ماجرا ها را ندارم. خواهیم دید.
  • سایه

با احترام البته.

چهارشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۹، ۰۱:۰۹ ق.ظ

اگر فن های سریال فرندز بنده را میل نمی کنند، باید بگویم هررر چه فکر می کنم به این نتیجه می رسم که این سریال اصلا اصلا بامزه نیست. چطور آنقدر دوستش داربد؟

  • سایه

یک عدد اختیار، معاوضه با جبر مطلق.

چهارشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۹، ۱۲:۰۵ ق.ظ

خدایا الان دقیقا وقت این است که برایم بخوانی: یا بمان! یا که نرو! یا نگهت میدارم! :`( چون من دارم از دست می روم.

  • سایه

Conflicts

سه شنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۹، ۱۱:۵۴ ب.ظ

گاهی دوست دارم واقعا یک چیزی مثل دوپامین دیتاکس را روی خودم پیاده کنم. هر چند من به عنوان یک دانشجوی روانشناسی نباید خیلی لی لی به لالای این حرف ها بگذارم ولی خب دلم یک پاکسازی از هر چه اینترنت و موبایل و گوشی و شبکه اجتماعی می خواهد [که بخاطر همه گروه های درسی دانشگاه و بچه های مدرسه و زیرگروه ها و فلان و بیسار نمی شود!]. دلم می خواهد تفریحاتمان چیزی جز اینستاگرام و چرخیدن در این صفحه گوشی نمیدانم چند در چند باشد.حتی بار ها به این فکر کرده ام که اینستاگرامم را برای همیشه ببندم. ولی خب فقط فکر کرده ام! اصلا به تصمیم قطعی نرسیده ام! یک تعارض گرایش - اجتناب خیلی عمیق است. چون به این سادگی نیست که بگوییم اینستاگرام اخ و پیف است یا بگوییم خیلی مفید است. راستش من هر دو استفاده را دارم! نبودنش را تاب نمی آورم بودنش را هم! البته فعلا هیچ چیز نمی دانم چون قوای تشخیص خوبی و بدی در من به فنا رفته و فعلا طول می کشد تا برگردد.

  • سایه