پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

۱۳۵ مطلب در خرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

از رنجی که می بریم

پنجشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۲۷ ق.ظ

خواب من زهر فراق تو بنوشید و بمرد. و اینگونه شد که من ۶ صبح خوابیدم و ۸ بیدار شدم. البته علاوه بر زهر فراق ، برنامه ریزی برای ۷ بچه هم بی تاثیر نبود.

  • ۰ نظر
  • ۲۲ خرداد ۹۹ ، ۱۰:۲۷
  • سایه

هر سخن جایی

پنجشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۹، ۰۳:۳۹ ق.ظ

به این سادگی نیست. مثلا مخاطب «تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم ...» مشیری کیست که من خط به خط آن را حفظم؟ خودم هم نمی دانم! حالا که بحث این شعر شد، شجریان هیچ وقت نباید این شعر را می خواند. آن هم با وجود عوض کردن ترتیب بیت ها. این شعر را فقط باید در نیمه های شب وقتی آدم دلتنگ شد، آرام با خودش زمزمه کند. فقط همین.

  • ۰ نظر
  • ۲۲ خرداد ۹۹ ، ۰۳:۳۹
  • سایه

چنین شد

پنجشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۹، ۰۳:۲۸ ق.ظ
من دیگر آن دختر مشتاق و کم تجربه نیستم، خب؟ این را که گفته بودم. اما بگذارید این را اضافه کنم. من دیگر در انتخاب هایم، فقط منطق را می بینم. بدون هر گونه حسی، بدون هر تپش اضافی در قلبم.
  • ۰ نظر
  • ۲۲ خرداد ۹۹ ، ۰۳:۲۸
  • سایه

Error404

پنجشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۹، ۰۳:۱۶ ق.ظ
نشسته ام روی زمین، صفحه ی لپ تاپ رو به رویم داد می زند که پس چرا این جدول های خالی را برای آن بچه های فلک زده پر نمی کنی؟ موهایم ناله می کنند که یک ساعت تمام شد! برو و این مسخره بازی ماسک قبل حمام زدن به موهایت را بشور. قسمت ۱۸ منتالیست‌ ملتمسانه نگاه میکند و می گوید کی به سراغم می آیی؟ اتاقم می گوید نمی خواهی این لباس ها را از اینجا برداری؟ کتاب انگیزش و هیجان چشمکی می زند و هیچ نمی گوید. مقاله مطالعه موردی PTC روی یک نمونه SAD قهر می کند و می رود. من هیچ ری اکشنی ندارم. به هیچ کدامشان. من به راستی خسته ام.
  • ۰ نظر
  • ۲۲ خرداد ۹۹ ، ۰۳:۱۶
  • سایه

پُر

پنجشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۹، ۰۲:۵۵ ق.ظ

خدایا، ما کوچک ها را اینطور سخت امتحان نکن. می بینی که همه چیز به مرز فرسایش رسیده است و همه خسته اند. ما کوچک ها ظرفیت این آزمایش ها را نداریم. نداریم خدای من، نداریم.

  • ۰ نظر
  • ۲۲ خرداد ۹۹ ، ۰۲:۵۵
  • سایه

دم دست

پنجشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۴۶ ق.ظ

کاش یک مشاور توجیبی داشتم. هر موقع لازمم میشد با یک حرکت از جیبم درش می آوردم و تمام.

  • ۰ نظر
  • ۲۲ خرداد ۹۹ ، ۰۰:۴۶
  • سایه

Freakin perfectionism

چهارشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۹، ۰۴:۴۳ ب.ظ
یکبار دکتر کمن با خنده گفتند: با وجود کمال گرایی شما، خدا به داد بچه هایتان برسد. آن موقع من خندیدم و درست و کامل منظورشان را نفهمیدم. الان بیشتر می فهمم. پدر و مادر کمال‌گرا ... اوه!
  • ۰ نظر
  • ۲۱ خرداد ۹۹ ، ۱۶:۴۳
  • سایه

Taste of blogs

چهارشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۹، ۰۴:۲۶ ب.ظ

چند نوع وبلاگ هستند که به شدت از آنها دوری می کنم. وبلاگ هایی که بیشتر از ۱۰۰ دنبال کننده داشته باشند، وبلاگ هایی که اسم نویسنده شان «فلانی جووون» یا «بهمانی گلیییی» باشد، وبلاگ هایی که اول پست هایشان می نویسند : سلام دوستای گلم و وبلاگ هایی که نوشته هایشان پر از اموجی ست.

  • ۰ نظر
  • ۲۱ خرداد ۹۹ ، ۱۶:۲۶
  • سایه

کوچک من

چهارشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۹، ۰۳:۵۹ ب.ظ

وبلاگ قبلیم حداقل یک تگ «فندقِ مامان» داشت. این یکسال چقدر برایش  پراکنده نوشتم و ننوشتم. اما اصلا، نامه ها و نوشته ها کجای دنیا را می گیرند؟

  • ۰ نظر
  • ۲۱ خرداد ۹۹ ، ۱۵:۵۹
  • سایه

به رفیق روز های سخت ۲

چهارشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۹، ۰۳:۴۳ ب.ظ

هیچ وقت فکر نمی کردم آن همسرویسی انقلابی - آن موقع متضاد با من - روزی از نزدیک ترین آدم های زندگیم بشود. می دانم هر دو از آن جنس آدم هایی نیستیم که زود اظهار دلتنگی و محبت کنیم، ولی تمام کامنت هایت، دعاهایت و پیام هایت برای من نعمت است و ارزشمند. محبت هایم روانه به سویت :)

  • ۰ نظر
  • ۲۱ خرداد ۹۹ ، ۱۵:۴۳
  • سایه