چند خطی در باب وبلاگ خواندن
- ۰ نظر
- ۲۴ خرداد ۹۹ ، ۱۵:۰۱
چند دلیل برای زنده ماندن:
زبان انگلیسی
فاطمه
بستنی ایتالیایی آنور پل گیشا
گل [ به سراغ من اگر می آیی ای مهربان! دسته گل کوچکی بیاور! ]
وبلاگم - این منطقه امن بی طرف.
دانشکده ی درب و داغان کوچکمان
اسماء
زبان آلمانی - دولینگو خودش را با ایمیل های متعدد کشت.
کورس روان شناسی دانشگاه ییل - آن استاد کت شلواری در ویدیو ها، همانطور منتظر من است.
مافیا و اسپای فال - اگر دلِ خوشی بود.
اتاقم - همان آبی آسمانی.
بهار نارنج و محمد صادق کوچکم - بله دخترم را به تازگی بهارنارنج خطاب می کنم.
متین
ریاضیات
پدر ناشناس بهارنارنج و محمدصادقم. - همان آقای «همسایه». در واقع من سایه و او هم-سایه !
نمک و جگر و نان تازه و ریحان
شیک توت فرنگی سوره مهر
روانشناسی شخصیت - اگر رحیمی نژاد استاد آن نباشد.
بالینی / بالینی کودک و نوجوان دانشگاه علوم پزشکی ایران.
بخاطر کم خوابی امروز، قبل از ظهر چند ساعتی خوابیدم. و ترسناک ترین خواب ممکن را دیدم. ترسناک نه که فکر کنید یعنی زامبی و این ها یک هو از دل زمین بر می آیند و فلان، نه! ناخودآگاهم به طرز بی پرده ای خواسته ام را به رویم آورد. سناریو چید و گذاشت من در خواب لبخند بزنم و پر از شادی شوم. واقعا لبخند زده بودم. خدایا، این منصفانه نیست، واقعا به تو شکایت می برم ...
شیطان در گوشم زمزمه می کند: برو و این گیسوان بلند را کوتاه کن! خیلی کوتاه! و من سریع می گویم: پناه می برم به خدا از شر شیطان رانده شده!