پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

۱۳۵ مطلب در خرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

قدیم ها

پنجشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۹، ۰۲:۴۹ ق.ظ

گفتی غزل بگو! غزلم شور و حال مرد

بعد از تو حس شعر فنا شد، خیال مرد ..

  • ۰ نظر
  • ۲۹ خرداد ۹۹ ، ۰۲:۴۹
  • سایه

در باب درمانگری

چهارشنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۰۳ ب.ظ
داشتم لایو دکتر جواهری با انجمن علمی بهشتی را می دیدم. و حقیقتا خوب بود. جوری که در گروه هم فرستادم نوشتم تماشا بفرمایید :)
  • ۰ نظر
  • ۲۸ خرداد ۹۹ ، ۲۲:۰۳
  • سایه

از رنجی که می بریم

چهارشنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۱۳ ب.ظ

با فاطمه قرار گذاشتیم حالا که این زندگی انقدر سخت و طاقت فرساست، حداقل برویم بهشت که آن دنیا هر چقدر خواستیم چیز های خوشمزه بخوریم و بدون ترس از امتحان روان‌سنجی بخوابیم و مجبور نباشیم تکالیف تربیتی را تا جمعه برای استاد ایمیل کنیم.

  • ۰ نظر
  • ۲۸ خرداد ۹۹ ، ۲۰:۱۳
  • سایه

شعر ها و نثر ها

سه شنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۰۱ ب.ظ

«درخت خشکم و کابوس شعله می بینم؛ به آب می نگرم ... از خودم گریزانم!» الان این بیت به چشمم خورد. یاد یکی از نوشته های سال پیشم افتادم: «من رسما دیگر آن آدم سابق نبودم. هیچ فکر می کردی؟ هیچ فکر می کردم؟ نه. من کویری خشک و بی باران که آفتاب آنقدر تند در آن تابیده که جای جایم آتش است. چه کسی تب این خورشید را تند کرده؟ هیچ فکر می کردی؟ تو!»

  • ۰ نظر
  • ۲۷ خرداد ۹۹ ، ۲۱:۰۱
  • سایه

اما کاش ذره ای به چیزی که درباره ی امید برای پیج نشانی نوشتم باور داشتم. کاش ذره ای ..

  • ۰ نظر
  • ۲۷ خرداد ۹۹ ، ۲۰:۵۱
  • سایه

:)

سه شنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۰۲ ب.ظ

از علائم کرونا، فقط معده درد، کمالگرایی و اهمال کاری تحصیلی اش را دارم.

  • ۰ نظر
  • ۲۷ خرداد ۹۹ ، ۲۰:۰۲
  • سایه

غریبه ها

سه شنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۰۰ ب.ظ

من اما، دنیای درونم را نمی توانم با هرکسی به اشتراک بگذارم و این همزمان خوب است و بد است.

  • ۰ نظر
  • ۲۷ خرداد ۹۹ ، ۲۰:۰۰
  • سایه

کو-وید در همین حوالی و حتی نزدیک تر

سه شنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۹، ۰۷:۱۳ ب.ظ

بله،بعد اینکه امروز جواب تست های مان آمد، میتوانم پیش بینی کنم  خاطرات کرونا مثبت شدن بعضی از اعضای خانواده ما ، مثل خاطرات پسر هاست از سربازی. تمامی ندارد :)

  • ۰ نظر
  • ۲۷ خرداد ۹۹ ، ۱۹:۱۳
  • سایه

حکایت «موجیم که آسودگی ما عدم ماست» و اینها

سه شنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۹، ۰۵:۵۶ ب.ظ

من اوایل ورود به دانشگاه، تقریبا مطمئن بودم که کار درمان و مشاوره نخواهم کرد. فکر می کردم یا شناختی خواهم خواند یا صنعتی سازمانی. اما الان تقریبا مطمئنم که نه شناختی می خواهم نه صنعتی سازمانی! این چنین انسان ها کوچک اند و بی ثبات. خودم رو عرض می کنم البته.

  • ۰ نظر
  • ۲۷ خرداد ۹۹ ، ۱۷:۵۶
  • سایه

پتانسیل

سه شنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۹، ۰۵:۴۲ ب.ظ

من حتی می توانستم آن شعر های بدی را که می گفتی، همان هایی که پر بود از قافیه های نادرست و اختیارات و بی اختیارات (!) نادرست شاعری، از اعماق وجودم دوست بدارم. نداشتم اما می‌توانستم!

  • ۰ نظر
  • ۲۷ خرداد ۹۹ ، ۱۷:۴۲
  • سایه