پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

شعر ها و نثر ها

سه شنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۰۱ ب.ظ

«درخت خشکم و کابوس شعله می بینم؛ به آب می نگرم ... از خودم گریزانم!» الان این بیت به چشمم خورد. یاد یکی از نوشته های سال پیشم افتادم: «من رسما دیگر آن آدم سابق نبودم. هیچ فکر می کردی؟ هیچ فکر می کردم؟ نه. من کویری خشک و بی باران که آفتاب آنقدر تند در آن تابیده که جای جایم آتش است. چه کسی تب این خورشید را تند کرده؟ هیچ فکر می کردی؟ تو!»

  • ۹۹/۰۳/۲۷
  • سایه

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">