پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

۱۷۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۹ ثبت شده است

Moral of the story

دوشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۹، ۱۰:۵۴ ب.ظ

فکر کنم بعد کلاس امروز دکتر قربانی بار دیگر به خود یادآوری کرد: بخاطر همین چیز ها بود که با بچه های کارشناسی کلاس نمی گرفتم. همین یکی را هم اشتباه کردم!

  • ۰ نظر
  • ۱۱ اسفند ۹۹ ، ۲۲:۵۴
  • سایه

آنچه خواهید دید

دوشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۹، ۱۰:۵۰ ب.ظ

با برادرم نشستیم قیمت سفر به کره جنوبی و سوییس را درآوردیم، فهمیدم که ان شاء الله اگر صد- صد و بیست سال کار کنم و حقوقی معادل یک درمانگر پر مراجع را داشته باشم و از حقوقم، هیچ چیزی هم بر ندارم و دست نخورده بگذارم همانجا بماند، آنوقت است که می توانم مستقلا به کره جنوبی رفته و عشق و حال کنم. فلذا من برم درسم را بخوانم ارشدم را قبول شوم و بعد ارشدم را بگیرم که بعد استارت کار درمانگری را بزنم و وقتم را در این وبلاگ تلف نکنم. بآی.

  • ۱ نظر
  • ۱۱ اسفند ۹۹ ، ۲۲:۵۰
  • سایه

چقد من مطالب کاربردی ای پست میکنم آخه.

دوشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۹، ۱۰:۴۴ ب.ظ

بیان آمار بازدیدش را درست نشان نمی دهد. اگر آشنایی پیدا کرده اید و آی پی شما برایش لو رفته، الان بهترین وقت است که آرشیوش را مرور کنید. تا مطالب آموزشی دیگر، بدرود.

  • ۲ نظر
  • ۱۱ اسفند ۹۹ ، ۲۲:۴۴
  • سایه

تقاهم.

دوشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۹، ۱۰:۰۰ ب.ظ

من باید با کسی ازدواج کنم که سریال قورباغه و امثالهم مورد علاقه او نباشد :}

  • ۰ نظر
  • ۱۱ اسفند ۹۹ ، ۲۲:۰۰
  • سایه

سه عزیز

دوشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۹، ۰۹:۴۱ ب.ظ
آب نارنج، بوی نارنج، درخت های نخل و نارنج.
  • ۰ نظر
  • ۱۱ اسفند ۹۹ ، ۲۱:۴۱
  • سایه

پند امروز

دوشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۹، ۰۶:۱۲ ب.ظ

آدم ها که به کسی احساس پیدا می کنند، رسیدن به او را تصور می کنند. تمام لحظات خوبی که می توانند با او داشته باشند، تمام لبخند ها، کوچک ترین اشاره ها، کوچک ترین حرکات را به خاطر می سپارند. [البته اگر عاشق خوبی باشند!] ولی میخواهم فقط یادآوری کنم که چه بسیار داستان های کوتاهی که اینطور گفته شدند: «اره فلانی خیلی اون دختره/پسره رو می خواست ولی خب نشد» ، «اون دو تا همو میخواستن ولی قسمت نشد» ، «دوسش داشت ولی نشد، شرایطشون جور نشد».

همیشه به کسی که می خواهیم نمی رسیم. چون خدای عاشق های به هم رسیده، خدای عاشق های بهم نرسیده هم هست. [پست در مورد خودم نبود. واضح است.]

  • ۱ نظر
  • ۱۱ اسفند ۹۹ ، ۱۸:۱۲
  • سایه

808

دوشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۹، ۰۵:۲۶ ب.ظ

اگر جواهری جواب دایرکتم را بدهد و با سر کلاسش رفتن موافقت کند، یک دور کل اهالی بیان را - به قول محسن در آبنبات هلدار - شِرینی مِدَم!

  • ۵ نظر
  • ۱۱ اسفند ۹۹ ، ۱۷:۲۶
  • سایه

Day 3

دوشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۹، ۰۵:۱۴ ب.ظ

Writing challenge: Day 3: a memory

  • ۱ نظر
  • ۱۱ اسفند ۹۹ ، ۱۷:۱۴
  • سایه

تا کجا؟

دوشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۹، ۰۱:۰۸ ق.ظ

هیچ خبرتان هست که چاکلز چیپس غلات عسل و خردل زده و از قضا مزه ی خوشی دارد؟ گمراهی تا به کی؟

  • ۱ نظر
  • ۱۱ اسفند ۹۹ ، ۰۱:۰۸
  • سایه

That's the moral of the story

يكشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۹، ۱۱:۰۵ ب.ظ
من اگر به عقب بر می گشتم، خطایی را در تابستان ۹۹ مرتکب می شدم. برای دل خودم. چون:
some mistakes get made, that's all right, that's ok! at the end it's better for me, that's the moral of the story ...
  • ۰ نظر
  • ۱۰ اسفند ۹۹ ، ۲۳:۰۵
  • سایه