پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

پس گفتی از خود خبرت چون نیست، هوم؟ :)

جمعه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۹، ۰۸:۴۶ ق.ظ

آخر در این وبلاگ، به چه گویم هست؟ از خود خبرم چون نیست؟!

[البته هزاران هزار روزمرگی دارم برای نوشتن. حوصله ی نوشتن ندارم. برای مثال: تا به حال ترس جدی ای از افتادن درسی نداشتم جز این ترم، کلاس تعدادی. فهمیدم چقدر برون گرا تر از آنچه هستم که می پندارم، دیشب که به چهارمین پاگشای یک زوج - در این ایام کرونایی - دعوت شدیم، فهمیدم چهارمیش هست، ولی آخریش نیست :} و در نهایت من چرا امروز انقدر زود بیدار شدم؟ شاید تاثیر خانه ی مادرجون خوابیدن، تا دیروقت با عسل و آقای برادر بیدار ماندن و داشتن حلیم به عنوان صبحانه است. در نهایت به قول تعدادی، شما را به خداوند بزرگ می سپارم و برای همه شما آرزویی جز موفقیت ندارم. تنکیو. نکست.]

  • ۹۹/۱۱/۱۷
  • سایه

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">