۸ گفتار.
۱. این یکی دو روز پر از نوشتن و ننوشتن ام. خیلی دلم می خواهد هر حسی دارم را در کلمات بریزم ولی حس ها از دستم لیز می خورند. نه. نمی شود.
۲. سی روز پشت هم با دولینگو اسپانیایی خواندم. امروز روز سی و یکم است و من دارم سعی می کنم از بین پادکست های اسپانیایی کلمات آشنا پیدا کنم. feliz 30 días de estudiar español! [چون هنوز نمی دانم عدد سی چه می شود. همان سی بخوانید.]
۳. دوست دارم از مورد های عجیبی که در مدرسه با آنها مواجه شدم بنویسم. اما دارم کمی احتیاط می کنم که انقدر عمومی از آنها چیزی ننویسم. ولی شده رمز دار، خواهم نوشت.
۴. امروز دکتر پورحسین عزیز، از این پست سوال داده بود. تا خدا پرانتز.
۵. تعدادی، یک جوری سر غیبت ها شلوغش می کند که انگار تمام خبرنگاران CNN و BBC و بیست و سی جلوی در منزلش جمع شده اند و او در حالی که دستش را جلوی چشمش گرفته تا نور فلش عکاسان اذیتش نکند، در پاسخ سوال «دکتر تعدادی، دلیل غیبت دانشجویان تان در کلاس چه بود؟» سری تکان می دهد و می گوید: نمیدانم. من باید به آموزش پاسخگو باشم. دانشجویانم مرا در وضعیت بسیار بدی قرار دادند! Chill out man! Chillll out!
۶. اینستاگرام یک لجنزار به تمام معناست.
۷. دلم می خواهد یکبار دیگر مولان را ببینم. [لایو اکشنش را نه.]
۸. دو صفتی که این روز ها سعی میکنم تمرینشان کنم، رازداری و عدم تکانشگری ست.
- ۰ نظر
- ۲۸ دی ۹۹ ، ۰۱:۵۰