پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

کپی کاران به بهشت نمی روند

چهارشنبه, ۲۳ تیر ۱۴۰۰، ۰۱:۴۵ ب.ظ

یک نفر برایم پیام گذاشت که من دارم از محتوای کانال شما بدون ذکر منبع استفاده می کنم. خواستم در جریان باشید! واقعا ممنونم دوست عزیز که انقدر به فکر منی :] خواهش می کنم مراعات این سایه ی پیر و مریض و بدون حس بویایی و چشایی را بکن. من طاقت این حجم از صداقت را ندارم.

حالا جدای از اینها، کدام محتوا دقیقا؟ هر کسی نداند فکر می کند آنجا دارم مقالاتی درباره نقد هایدگر بر مبدا و موضوع پدیدار شناسی استعلایی منتشر می کنم! [معلوم بود عنوان مقاله را سرچ کرده ام؟ :)))] دو تا جوک زولبیایی - اونلی لجندز آندرستند - که این حرف ها را ندارد خواهرم!

  • سایه

جملات فاز سنگین خانم سایه

چهارشنبه, ۲۳ تیر ۱۴۰۰، ۰۱:۳۹ ب.ظ
امیدوارم در زندگی تان، هیچ وقت احساس نکنید «خبریه!» وقتی در واقعیت خبری نیست.. بعد از عاقبت بخیری همیشه برای دیگران اینگونه دعا کنید. *پخش آهنگ سوسماز و سیاه و سفید شدن صفحه*
  • سایه

اینم شانس مایه

چهارشنبه, ۲۳ تیر ۱۴۰۰، ۰۸:۲۱ ق.ظ

سخت است در این عصر دم دستی ها

عاشق بشوی مثل دهه شصتی ها !

  • سایه

1335

چهارشنبه, ۲۳ تیر ۱۴۰۰، ۰۸:۱۹ ق.ظ
خیلی از سوالات جواب درست و غلط ندارند و فقط طرف مقابل نظرات و دیدگاه های خودش را بیان می کند. ولی یک پرسش هست که به نظر شخص بنده فقط یک جواب برایش قابل قبول است :) به شوخی - و نه خیلی جدی - می پرسم: «اگه قرار باشه یه جای تفریحی برید، بین سینما، تئاتر و شهربازی به ترتیب کدوم رو انتخاب می کنید؟» و به نظر بنده ترکیب برنده :«شهربازی، گاهی سینما و هیچ وقت تئاتر» است :)
چه شد که یاد این افتادم؟ دلم یک تفریح هیجانی میخواهد. دلم کوه با سپیدار می خواهد، دلم مسافرت می خواهد، استخر حتی! چقدر خوش اشتها شدم =)
  • سایه

Feliz 180 días estudiar de español

چهارشنبه, ۲۳ تیر ۱۴۰۰، ۰۸:۰۲ ق.ظ

حواستان هست که چند وقتی ست با اسپانیایی خواندنم دهن این وبلاگ و شما بزرگواران را سرویس نکرده ام؟ و شما داشت یادتان می رفت که «سایه مون اسپانیایی بلده؟» ولی باید بگویم دو سه روز پیش 180 روز را رد کردم =) البته کرونا باعث شد چند روز آن وسط ها هی وقفه بیفتد وگرنه باید میگفتم 190 روز :) بر طبل شادانه بکوبید :)

[ عنوان هم ان شاء الله از لحاظ گرامری درست باشد :,) ]

  • سایه

نسخه ی شخصی

چهارشنبه, ۲۳ تیر ۱۴۰۰، ۰۷:۳۲ ق.ظ
و من در مورد خودم به این نتیجه رسیده ام که بعد از ۳-۴ جلسه صحبت، باید از حالت ۵۰-۵۰ خارج شده باشم. وگرنه اگر هنوز ۵۰-۵۰ باشم، آخرش حتما بن بست است و نباید وقت خودم و آن بزرگوار را بیشتر از این بگیرم.
  • سایه

1332

چهارشنبه, ۲۳ تیر ۱۴۰۰، ۰۷:۱۰ ق.ظ

دلم سیب زمینی سرخ کرده می خواهد ولی نه هر سیب زمینی ای! از آنهایی که بتوانم مزه اش را بفهمم! [واقعا تا به حال چنین آرزویی کرده بودید؟ =``))) ]

  • سایه

خدا حفظم کنه

سه شنبه, ۲۲ تیر ۱۴۰۰، ۱۲:۳۵ ب.ظ

فرزندانم! به پسران و همسران و برادران خود در آغوش گرفتن و ابراز محبت را بیاموزید. همچنین اتو کردن، چای دم کردن، نیمرو درست کردن و بدیهیات پخت و پز را نیز یاد دهید. مثلا برادر من حتی بلد نیست پفیلا درست کند. به ایشان عرض کردم کمی کره بریز توی ماهیتابه، ذرت ها را بریز و درش را ببند! وی فرمود نه نمیتونم خودت بیا! واقعا من شرمنده همسر آینده اش هستم! البته صرفا از لحاظ امور منزل، وگرنه واقعا عادت کرده محبتش را به من و مادرم ابراز کند و هر از چند گاهی بی هوا بغل کند. از این جهت خواهرشوهر بی عرضه نبودم! عروس عزیز آینده ی ما برو حال کن!

  • سایه

اسیر شدیم.

سه شنبه, ۲۲ تیر ۱۴۰۰، ۰۹:۱۵ ق.ظ

نه دوری که منتظرت باشم

نه نزدیک که به آغوشت کشم ..

نه از آنِ منی که قلبم تسکین گیرد

نه از تو بی نصیبم که فراموشت کنم..

تو در میان همه چیزی ..

*حالا سوال پیش میاد که «تو» کیه؟ منم نمی‌دونم :)))

*محمود درویش

  • سایه

هممم.

سه شنبه, ۲۲ تیر ۱۴۰۰، ۰۸:۰۲ ق.ظ
نمی دانم گفتم یا نه، ولی از همکاری با مرکز نوآوری های دانشگاه انصراف دادم. نمی رسیدم. با کار های دو مدرسه نمی رسیدم و من اصلا قصد ندارم این تابستان رُس خودم را با انتخاب رشته بکشم!
  • سایه