پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

خدا حفظم کنه

سه شنبه, ۲۲ تیر ۱۴۰۰، ۱۲:۳۵ ب.ظ

فرزندانم! به پسران و همسران و برادران خود در آغوش گرفتن و ابراز محبت را بیاموزید. همچنین اتو کردن، چای دم کردن، نیمرو درست کردن و بدیهیات پخت و پز را نیز یاد دهید. مثلا برادر من حتی بلد نیست پفیلا درست کند. به ایشان عرض کردم کمی کره بریز توی ماهیتابه، ذرت ها را بریز و درش را ببند! وی فرمود نه نمیتونم خودت بیا! واقعا من شرمنده همسر آینده اش هستم! البته صرفا از لحاظ امور منزل، وگرنه واقعا عادت کرده محبتش را به من و مادرم ابراز کند و هر از چند گاهی بی هوا بغل کند. از این جهت خواهرشوهر بی عرضه نبودم! عروس عزیز آینده ی ما برو حال کن!

  • ۰۰/۰۴/۲۲
  • سایه

نظرات (۱)

:)))

محبت رو بکنه، کار کردن رو دوشش بیفته یاد می‌گیره :))

پاسخ:
من یادمه تا مدت های مدیدی خودم محبتم رو کلامی به زبون نمیاوردم. تقریبا تو عمرم به کسی نگفته بودم هی یو! من تو رو دوست دارم! بعدا که به خودم اومدم دیدم اولا این چه وضعشه؟ :)) دوما پس انتظار از آقایونی که تو همین بستر «ابراز نکنِ» خانواده رشد کردن، بی جاست!
فلذا خودم دست به کار شدم، داداشم بعد دو سه سال عادت کرد، حتی مادرم هم همین طور! خلاصه عادت کرده برادرم، محبتش رو هم ابراز می‌کنه ولی نمی‌دونم چرا کماکان چایی بلد نیست بذاره =)))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">