پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

۱۴۸ مطلب در فروردين ۱۴۰۰ ثبت شده است

تموم شه و بره.

سه شنبه, ۳ فروردين ۱۴۰۰، ۰۳:۵۴ ق.ظ

اگر امروز برگه ی بچه های دهم و یازدهم را صحیح نکردم، اسمم را بگذارید نصرت.


پی.اس: فایییینالی، صحیح کردم.

  • ۲ نظر
  • ۰۳ فروردين ۰۰ ، ۰۳:۵۴
  • سایه

۹۹

سه شنبه, ۳ فروردين ۱۴۰۰، ۰۳:۳۵ ق.ظ

می خواهم الان چمع بندی سال ۹۹ را بنویسم. راستش چون دلم می خواهد. همینطوری.

۹۹ به من فهماند که هنوز مسائل حل نشده ای از ۹۸ با خودم حمل می کنم که بالاخره باید آنها را زمین بگذارم! با کمک خانم صاد اینکار را کردم! کاش زودتر همه چیز را حل کرده بودم که به آبان ۹۹ نمی رسید!

۹۹ به من فهماند که نه والدینم، نه دوستانم، نه هیچ کس دیگری مسئول زندگی من نیستند! منم و تصمیماتی که باید یک عمر پای آن ها بایستم! به من یاد داد که اگر با تحقیق و مشورت فکر می کنم کاری درست است، انجامش دهم!

۹۹ به من طعم تدریس را چشاند.

۹۹ مرا با خانم صاد آشنا کرد.

۹۹ به من اسپانیایی یاد داد. [به لطف سپیدار که مجبورم کرد دولینگو را شروع کنم]

۹۹ ابتدا مرا از رشته ام متنفر کرد و بعد باعث شد مطمئن شوم درست انتخاب کرده ام.

۹۹ مرا سر کلاس بشارت و نوفرستی نشاند!

۹۹ دایی را از ما گرفت، برنامه خواب مرا بهم ریخت و باعث شد dsm بخرم.

۹۹ پر اضطراب بود. مخصوصا از اردیبهشت تا آبان. اما هر چه که بود مرا بزرگ کرد. چه بگویم! دستش درد نکند!

  • ۰ نظر
  • ۰۳ فروردين ۰۰ ، ۰۳:۳۵
  • سایه

این وسط مسطا.

دوشنبه, ۲ فروردين ۱۴۰۰، ۱۰:۳۰ ب.ظ

تویی شبیه خیالی که نیست اما هست ..

  • ۰ نظر
  • ۰۲ فروردين ۰۰ ، ۲۲:۳۰
  • سایه

Day 24

دوشنبه, ۲ فروردين ۱۴۰۰، ۰۲:۱۵ ب.ظ

Day 24: writing challenge: a lesson you've learned.

  • ۰ نظر
  • ۰۲ فروردين ۰۰ ، ۱۴:۱۵
  • سایه

به اینجا رسیدیم که:

دوشنبه, ۲ فروردين ۱۴۰۰، ۰۲:۱۳ ب.ظ

دیگه حتی دنبال آهو دویدن هم فایده نداره، فایده نداره.

  • ۰ نظر
  • ۰۲ فروردين ۰۰ ، ۱۴:۱۳
  • سایه

داستان تو.

دوشنبه, ۲ فروردين ۱۴۰۰، ۰۲:۱۹ ق.ظ

داستان های پنهان شده در دل هر کس، شگفت آور است. این را وقتی پشتیبان شدم بیشتر فهمیدم. وقتی روانشناسی خواندم بیشتر فهمیدم، وقتی در دلم غوغا بود و کلی اتفاق افتاده بود اما من همان سایه همیشگی بودم که در راهرو های مدرسه راه می رفت، سر کلاس های دانشگاه می نشست، سوار تاکسی می شد، بیشتر فهمیدم! آن آدم ها از من چه می دانستند؟ من از آن ها چه می دانستم؟ هیچ!

گاهی تفریحم این بود در دلم شروع می کردم به حدس زدن داستان فرد کناری ام در مترو. چند سالش است؟ در چه خانواده ای بزرگ شده؟ حالش خوب است؟ شغلش چیست؟ در دلش چه می گذرد؟ کودکی خوبی داشته؟ البته که این سوال ها بی جواب می ماندند ولی من یاد گرفتم که کسی را قضاوت نکنم! یاد گرفتم از آدم ها چیزی به دل نگیرم! [سر کلاس عباسی] یاد گرفتم هر کسی - واقعا هر کسی، من، خانواده ام، دوستانم، بچه های مدرسه، همکلاسی های دانشگاه - در دل خودشان داستان هایی دارند و تروما هایی با خودشان حمل می کنند که ما از آن ها بی خبریم. و البته قابل ذکر است که فقط انّه علیمٌ بذات الصدور!

  • ۱ نظر
  • ۰۲ فروردين ۰۰ ، ۰۲:۱۹
  • سایه

Day 23

دوشنبه, ۲ فروردين ۱۴۰۰، ۰۱:۵۱ ق.ظ
Writing challenge: Day 23: a letter to someone, anyone.
  • ۱ نظر
  • ۰۲ فروردين ۰۰ ، ۰۱:۵۱
  • سایه

غایة الآمال

دوشنبه, ۲ فروردين ۱۴۰۰، ۰۱:۴۲ ق.ظ

اگر مادرم از طریق تماس چشمی یا انتقال ذهنی، بتواند تمام هنرش از آشپزی را - علی الخصوص آش ها، سوپ ها، قرمه سبزی، خورشت کرفس و قیمه نثار - به من انتقال دهد، من دیگر بارم را در این دنیا بسته ام.

  • ۰ نظر
  • ۰۲ فروردين ۰۰ ، ۰۱:۴۲
  • سایه

بیا. لطفا بیا.

دوشنبه, ۲ فروردين ۱۴۰۰، ۰۱:۳۷ ق.ظ

ابتذال، کثافت و فساد کل دنیا را گرفته آقای من. قصد آمدن ندارید فدای قدم های تان؟

  • ۰ نظر
  • ۰۲ فروردين ۰۰ ، ۰۱:۳۷
  • سایه

Theory of relativity

يكشنبه, ۱ فروردين ۱۴۰۰، ۱۰:۵۰ ب.ظ
نظریه نسبیت به غایت جالب است. کاش کمی فیزیک می خواندم. امروز بعد از شام بحثش شد.
  • ۱ نظر
  • ۰۱ فروردين ۰۰ ، ۲۲:۵۰
  • سایه