از رنجی که می بریم.
روانشناسی می خوانم، پیشگو که نیستم. شما تیک دارید، ناخن هایتان را می جوید، خطتان بد است یا اصلا افسرده اید، بنده که نمی توانم در یک عید دیدنی شما را تحلیل کنم.
- ۳ نظر
- ۰۱ فروردين ۰۰ ، ۱۹:۲۵
روانشناسی می خوانم، پیشگو که نیستم. شما تیک دارید، ناخن هایتان را می جوید، خطتان بد است یا اصلا افسرده اید، بنده که نمی توانم در یک عید دیدنی شما را تحلیل کنم.
دماغی که در بهار، خارش نگیرد، دماغ نیست بلکه بینی ست و گلی ست از گل های بهشت.
می بوسمت وقتی صدای تیر ها خوابید، می بوسمت وقتی سلاح از دست ها افتاد ..
امیدوارم روزی انقدر بزرگ شوم و دلم دریا باشد که از این حرص نخورم که چرا فلانی، فلان پست و فلان استوری و فلان مطلب را عیناً بدون تغییر از روی من کپی کرده یا جملات نوشته هایم را در حرف هایش به کار می گیرد. این دغدغه ها خیلی بچگانه است. امیدوارم خدا بزرگم کند.
امیدوارم هجوم زخم تو را، دوام بیاورد تن من.
لعنتی ها یک دختر و پسر وقتی هفت هشت بار با هم در یک تاکسی هم مسیر شوند ممکن است به هم حس پیدا کنند، آنوقت just friend؟ نه واقعا just friend؟ :))
تصمیم گرفتم در سال جدید، به جای تمرکز روی هدف های بزرگی که هر سال برای خودم متصور میشدم، برگردم به - به قول جیمز کلیر - خرده عادت ها! به اینکه این یکبار مسواک زدن در روز را به دوبار برسانم، صبحانه بخورم، فقط کمی زودتر بخوابم، شده ۲ دقیقه ورزش کنم، اسپانیایی خواندنم را ادامه دهم، وسط غذا و بعدش آب نخورم و از این atomic habits ها. به جای new year, new saaye سعی کنم خودم باشم و بگویم new year ولی same saaye با تغییرات ریز ریز و غیر کمال گرایانه.