۹۹
می خواهم الان چمع بندی سال ۹۹ را بنویسم. راستش چون دلم می خواهد. همینطوری.
۹۹ به من فهماند که هنوز مسائل حل نشده ای از ۹۸ با خودم حمل می کنم که بالاخره باید آنها را زمین بگذارم! با کمک خانم صاد اینکار را کردم! کاش زودتر همه چیز را حل کرده بودم که به آبان ۹۹ نمی رسید!
۹۹ به من فهماند که نه والدینم، نه دوستانم، نه هیچ کس دیگری مسئول زندگی من نیستند! منم و تصمیماتی که باید یک عمر پای آن ها بایستم! به من یاد داد که اگر با تحقیق و مشورت فکر می کنم کاری درست است، انجامش دهم!
۹۹ به من طعم تدریس را چشاند.
۹۹ مرا با خانم صاد آشنا کرد.
۹۹ به من اسپانیایی یاد داد. [به لطف سپیدار که مجبورم کرد دولینگو را شروع کنم]
۹۹ ابتدا مرا از رشته ام متنفر کرد و بعد باعث شد مطمئن شوم درست انتخاب کرده ام.
۹۹ مرا سر کلاس بشارت و نوفرستی نشاند!
۹۹ دایی را از ما گرفت، برنامه خواب مرا بهم ریخت و باعث شد dsm بخرم.
۹۹ پر اضطراب بود. مخصوصا از اردیبهشت تا آبان. اما هر چه که بود مرا بزرگ کرد. چه بگویم! دستش درد نکند!
- ۰۰/۰۱/۰۳