حرف های زیادی دارم برای گفتن. از کلاس امروز و بحث ها و سوالات بچه ها بگیرید تا نوشتن از پدربزرگم، از کلاس های امروز دانشگاه تا اینکه بالاخره آیس کارامل لاته ام را خوردم و خب خرم آن لحظه که معشوق به یاری برسد. ولی خسته ام. خیلی خسته و calendar یادآوری می کند که فردا کار داریم. فلذا فقط می توانم بگویم بای. بدون هیچ حرف پس و پیشی.
چه پشتیبان غرغرویی شدم. باید بروم و خودم را اصلاح کنم. البته ببینید چه دوره ای اند که غر غر مرا در آوردند! *وی دوباره غر می زند*
ولی جدای از شوخی، پشتیبان باید صبرش خیلی بیشتر از این حرف ها باشد.
او که برنامه ی خوابش به شدت بهم ریخته و نامنظم است، کیست؟ او کیست؟ نه واقعا کیست؟
برای منی که برنامه ریزی را دوست دارم و اصولاً روی برنامه بودن از لذت های حلال :) زندگی من است، حتما باید دفتری، پلنری، چیزی باشد که بتوانم ذهنم را سامان دهم و برنامه هایم را بنویسم. مخصوصا وقتی کلی کار خرده ریز دارم که ممکن است ناگهانی یک کدامش از دستم در برود. مثلا پنج شنبه یادم رفته بود با ریحانه ی دهم کلاس دارم! فرض کنید! با زنگ مادرش از خواب بیدار شدم و آبرویم کلی رفت. ولی خب همان سبب خیر شد که گوگل کلندر نصب کنم.اما بگذارید ابتدائا عرض کنم من عاشق دفترمم. دفترم پر است از برنامه ریزی ها و نوشتن کار هایی که باید انجام دهم. فقط مشکل اینجاست دفتر خودش پا ندارد از اتاق بیاید بیرون بزند روی شانه ام که خانم سایه! ده دقیقه دیگر با یازدهم ها کلاس دارید! خانم سایه فردا ساعت ۲:۳۰ وقت دکتر دارید! خانم سایه فردا با سپیدار تماس بگیرید! و من هم هر روز دفترم را باز نمی کنم که آیتم های نوشته شده را ببینم و اینطوری می شود که هم من و هم دفترم هر دو جوان ناکام می شویم.
القصه، تقریبا یک هفته ده روزی ست گوگل کلندر نصب کرده ام و همه کارهایم را در آن وارد میکنم. خوشبختانه گوگل کلندر پا دارد و می آید هی تذکر می دهد که حواسم هست امتحان بچه ها را بارگذاری نکردی! یادم نرفته که فردا کلاس های دانشگاهت شروع می شود و ۸ با بشارت کلاس داری! و خب حس خیلی خوبی ست. از آنجا که من خیلی آدم دلسوزی هستم خواستم بگویم اگر شما هم از این مشکل رنج می برید، دیگر رنج نبرید. بچه ها! گوگل کلندر! کلندر! بچه ها!
پی.اس: از این لحظه به بعد، منتظر ایمیل گوگل برای واریز حق اسپانسری و تبلیغ هستم. اگر پول خوبی بدهد، این پست را، پست ثابت قرار خواهم داد. موش نخورد تو را سایه خانم با این حجم از نمک.
پی.اس: قطعا هر گوشی ای کلندر خودش را دارد و اصلا این امکانی که گفتم امکان عجیب و غریبی نبود. فقط من تازه توانسته ام از دفترم دل بکنم و به کلندر گوگل رو بیاورم :)
ولی خیلی زود بود موضوع صحبت هایمان به «میخوای ارشد بدی؟» و «ارشد چی میخوای بخونی؟» برسد. هنوز خیلی زود بود.
یکی از اساتید دانشکده فوت کردند و من حیران به عکس ها و پیام ها و تسلیت ها نگاه میکنم. به قول دکتر خسرو باقری «او از خط پایان گذشت!»
ما کی از خط پایان می گذریم؟
عمری دگر بباید، بعد از فراق ما را
کاین عمر طی نمودیم اندر امیدواری ..
Hola! me llamo saaye [no es mi nombre real!] Yo tengo 20 anõs y tengo una hermano. Yo estudio psicológia y estudio español con doulingo para 57 días.
به لطف دولینگو، حالا می توانم اطلاعاتی چند از خودم را به یک اسپانیایی زبان بگویم. حس روز اول کلاس زبان را دارم که همه دانه به دانه خودشان را معرفی میکنند. انصافا و این دو خط را خودم نوشتم جز psychology که آن را گوگل کردم و real که نمی دانستم به اسپانیایی همان real می شود! کسی را دیده بودید بابت نوشتن دو خط اسپانیایی ناقابل انقدر شلوغش کند؟ :}
کارسازی گفت فردا کلاس را در گوگل میت برگزار می کند. رفتم کلا دسترسی میت به دوربینم را از طریق تنظیمات گوشی ام بستم که فاجعه ی کلاس آزمون های ۱، تَکرار نشود :)