پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال ۱۰ سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

سِرّ

شنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۴۰ ب.ظ

خدایا من حتی دیگر خودم را برایت لوس نمی کنم. حتی مثلا دیگر چشمانم را نمی بندم ولی یواشکی زیر چشمی نگاهت کنم. من دیگر واقعا نشسته ام روی جدول های کنار خیابان. دستم را زیر چانه ام زده ام و نگاه می کنم. فقط نگاه می کنم. نه لبخندی بر لب دارم نه اشکی بر گونه ها. نه از سرما می لرزم نه از گرما کلافه ام. خدایا، من دیگر هیچ ام. هیچ. نه از آن هایی که بگویم : هیچم و هیچ که در هیچ نظر فرمایی!

از آن هایی که منم آن «سایه» ی هیچ ...

  • ۰ نظر
  • ۱۰ خرداد ۹۹ ، ۲۳:۴۰
  • سایه

تشبیه

شنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۲۹ ب.ظ

اگر بنا را بر اغراق بگذاریم، من مثل پاتریک جین در منتالیست‌م. مشغول به کار خودم زندگی را می گذرانم، گاهی می خندم و گاهی فکر می کنم و همزمان، دردی را حمل می کنم که درمانی برایش وجود ندارد. البته درد پاتریک عمیق تر از درد من است و همراه است با حسرت، تلاش برای گرفتن انتقام از رِد جان و اندکی تاسف برای خودش.

  • ۰ نظر
  • ۱۰ خرداد ۹۹ ، ۲۳:۲۹
  • سایه

GN

شنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۰۷ ب.ظ

شب‌خوش بگفتم خواب را.

  • ۰ نظر
  • ۱۰ خرداد ۹۹ ، ۲۳:۰۷
  • سایه

همیشگی

شنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۴۲ ب.ظ

همیشه میگفتم هر بهاری خزانی دارد و هر خزانی بهاری. فکر می کردم اگر سرد است، حتما روزی هم هوای خنک بهار را تجربه خواهم کرد. و همه ی اینها بخاطر این بود که دنیایم را در مدار ۴۰ درجه ی شمالی می دیدم. غافل از اینکه ما در قطب جنوب قرار داریم. همیشه سرد. همیشه روز. همیشه شب.

  • ۰ نظر
  • ۱۰ خرداد ۹۹ ، ۲۲:۴۲
  • سایه

توجیه

شنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۲۳ ب.ظ

گشتم و گشتم، هیچ چیزی را شبیه به آن اتفاق پیدا نکردم. مطلقا هیچ چیزی را.

  • ۰ نظر
  • ۱۰ خرداد ۹۹ ، ۲۲:۲۳
  • سایه

این شعر را هزاران بار پست کرده ام.

شنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۰۹ ب.ظ

نخست دیر زمانی در او نگریستم

چندان که چون نظر از وی باز گرفتم؛

در پیرامون من

همه چیزی به هیئت او درآمده بود.

آنگاه دانستم که

مرا دیگر از او گریز نیست.

  • ۰ نظر
  • ۱۰ خرداد ۹۹ ، ۲۲:۰۹
  • سایه

معلق

شنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۰۵ ب.ظ

من به تمام این ها عادت کردم. از این به بعد هم عادت خواهم کرد. نگران نباش. من چیزی برای از دست دادن ندارم، حتی امید.

  • ۰ نظر
  • ۱۰ خرداد ۹۹ ، ۲۲:۰۵
  • سایه

تغییرات

شنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۳۱ ب.ظ

می دانی منِ یکسال پیش اگر در موقعیت فعلی بود چه می کرد؟ گریه، زاری، دعا و مناجات. منِ خرداد ۹۹ چه می کند؟ هیچ. واقعا هیچ.

  • ۰ نظر
  • ۱۰ خرداد ۹۹ ، ۲۰:۳۱
  • سایه

Excuse me, who are you..again

شنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۲۳ ب.ظ

It actually freaks me out that everything is still about you.

  • ۰ نظر
  • ۱۰ خرداد ۹۹ ، ۲۰:۲۳
  • سایه

حکایت چشم ها

جمعه, ۹ خرداد ۱۳۹۹، ۰۵:۳۳ ب.ظ

من بودم و چَشمان تو،

نه آتشی و نه گِلی . . .

  • ۰ نظر
  • ۰۹ خرداد ۹۹ ، ۱۷:۳۳
  • سایه