پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال ۱۰ سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

Fade away

چهارشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۹، ۰۲:۱۲ ب.ظ
I just need to fade into oblivion. Being removed from everybody's mind and from every memory I was involved in. Like what Hermione did to his parents... If I could, I would do the same to EVERY single person in my life.
  • ۰ نظر
  • ۲۱ خرداد ۹۹ ، ۱۴:۱۲
  • سایه

نابرده رنج

سه شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۱۸ ب.ظ
دوست دارم کل زبان انگلیسی را در یک روز ببلعم. کل کاپلان و دی اس ام را هم لطفاً در یک لیوان آب فشرده کنید همه را یکجا وارد بدنم کنم.
  • ۰ نظر
  • ۲۰ خرداد ۹۹ ، ۲۳:۱۸
  • سایه

Q

سه شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۰۰ ب.ظ

دو سوال دارم.

یک: در یک فرد مبتلا به افسردگی، حجم ترشح دوپامین چقدر است؟ و چه فانکشنی در مغزش مختل می شود که فرد کم حرف، ساکت و میوت می شود؟ و اینکه آیا PTC یک نوع پاک کردن صورت مسئله نیست؟ صرف مواجهه و به اوج رساندن هیجانات منفی، چقدر می‌تواند تاثیرگذار باشد؟

دو: چرا رفتی ؟ چرا من بی قرارم ؟ *با لحن شجریان*

  • ۰ نظر
  • ۲۰ خرداد ۹۹ ، ۲۳:۰۰
  • سایه

از رشته ای که می خوانیم

سه شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۵۳ ب.ظ

من سعی می کنم - کمی تا قسمتی بخاطر رشته ام - خودم را جای آدم های مختلف بگذارم، ببینم چطور فکر می کنند و در سیستم شناختی شان چه اتفاقی افتاده که به نتایج مشخصی رسیده اند. این ماجرا درباره ی خودم ده برابر بیشتر صدق می کند. من هر روز خودم را می نشانم روی صندلی مراجع و از او شرح حال می خواهم. گاهی خواب هایم را برای فروید درونم شرح می دهم، از یونگ درونم سراغ طرحواره ها را می گیرم، با کتل ۱۶ فاکتور شخصیت را مرور می کنم و با پیاژه به عملکرد شناختی کودکیم می نگریم.


  • ۰ نظر
  • ۲۰ خرداد ۹۹ ، ۲۲:۵۳
  • سایه

تمثیل

سه شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۴۵ ب.ظ

کلیک ...

من، این گربه ام و هیاهوی دانشجو ها در آن دانشگاه بزرگ ساعت ۶ بعد از ظهر، زندگی.

  • ۰ نظر
  • ۲۰ خرداد ۹۹ ، ۲۱:۴۵
  • سایه

آنچه خواهید دید

سه شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۹، ۰۲:۳۴ ب.ظ
تحمل، صبر، حل کردن معماهای ذهنی، اینکه دنیا جای خوشی نیست، اینکه ما هم روزی می میریم، اینکه پرفکشن دازنت اگزیست، جنگیدن، جنگیدن و جنگیدن. چند چیز مهم که باید یادشان بگیرم. عمیق ِ عمیق. همیشگی.
  • ۰ نظر
  • ۲۰ خرداد ۹۹ ، ۱۴:۳۴
  • سایه

ناشناس

سه شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۲۷ ق.ظ
مرا زین پیش در خلوت، فراغت بود و جمعیت
تو در جمع آمدی ناگاه و مجموعان پراکندی ..
  • ۰ نظر
  • ۲۰ خرداد ۹۹ ، ۱۱:۲۷
  • سایه

فلسفه بافی با دوست

سه شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۳۳ ق.ظ
شاید هم اصلا نورون هایم خسته شده اند. شاید می گویند این همه سال، پالس های عصبی برده ایم و آورده ایم،چه شد؟
  • ۰ نظر
  • ۲۰ خرداد ۹۹ ، ۰۸:۳۳
  • سایه

تا پیروزی

دوشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۴۹ ب.ظ

یک چیز خیلی حیاتی را باید یاد بگیرم. جنگیدن در راه ارزش ها، حتی در مقابل عزیز ترین هایم.

  • ۰ نظر
  • ۱۹ خرداد ۹۹ ، ۲۳:۴۹
  • سایه

پرستویی که ...

دوشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۳۹ ب.ظ

یادم است یکبار پست کرده بودم: من فقط می خواهم موسیقی متن «خرمشهر شقایقی خون‌رنگ است ...» ، موسیقی پس زمینه ی زندگیم باشد. یعنی وقتی تئاتر زندگی م پخش می شود، این موسیقی پخش شود. کاش محتوا ی زندگیم هم همین بود ...

«پس اگر مقصد پرواز است، قفس ویران بهتر ...»

  • ۰ نظر
  • ۱۹ خرداد ۹۹ ، ۲۳:۳۹
  • سایه