صحبتهای شنیده شده سر کلاس یازدهم انسانی قسمت پنجم
چهارشنبه, ۵ آبان ۱۴۰۰، ۱۲:۵۲ ب.ظ
- امروز چی خوردی انقدر بامزه شدی عشقم؟ [دانش آموز خطاب به دانش آموز دیگر]
- خانم ببخشیدا، ولی ما حس میکنیم شب که میشه خوشگل تر میشیم! [دانش آموز دیگری در جواب گفت:] چون چراغا خاموشه خودتو نمیبینی :)
- خانم کلاس شما شیرینه، با تکلیف دادن تلخش نکنید!
- خانم چند تا افسرده بیان سر کلاس، وقتی ببینن ما انقدر دیوونهایم حالشون خوب میشه!
- [داشتم در مورد پیامدهای ناسازگارانه تغییرات شناختی در نوجوانی حرف میزدم، در مورد حساسیت نسبت به انتقاد مثال زدم که مثلا اگر مامان شما بگوید فلانی بیا شام بخور! یکهو به او میپرید که مگه من شام بخور ِِتوام؟ اصلا خودت برو شام بخور! ینی فکر میکنی من توانایی تصمیم در مورد شکم خودم رو هم ندارم؟ چرا همهش میخوای بگی چیکار کنم چیکار نکنم؟] که یکی از بچه ها گفت خانم اینا رو میگین در اتاقتون بستهست؟ یکی فکر نکنه شما اینطوری حرف میزنین آبروتون بره؟
- ۰۰/۰۸/۰۵
اون اولیا حسابی دعوا دارن XDDD