یک تا چهار.
یک.
امروز یکی از بچه ها گفت خانم من خیلی اردیبهشتی ها را دوست دارم! شما که اردیبهشتی هستید، تازه می دانستید که شاهین نجفی هم اردیبهشتی ست! از اینکه ما را از این امر مهم و حیاتی آگاه کرد و از نگرانی درمان آورد، تشکر کردم و خدا را شکر کردم که با شاهین نجفی در یک ماه متولد شدم. آیا ایمان نمی آورید؟ البته آخر کلاس کاشف به عمل آمد شاهین نجفی شهریوری ست. حالا مانده ایم چه کار کنیم از این غم بزرگ. [اصلا شاهین نجفی که بود :))]
دو.
سر کلاس اقتصاد یکی از بچه ها پرسید: خانم الان پولمان را در بورس بگذاریم بهتر است یا در بانک؟ سطح دغدغه هایشان را دوست دارم!
سه.
بنده - و احتمالا تمام دبیران جوان را - نمی توان پیچاند. یک بچه را چند بار صدا کردم، بعد چند دقیقه جواب داد ببخشید نتم قطع شده بود. گفتم خب از کجا قطع شد، بگو تا آن قسمتی که قطع شدی را توضیح دهم :) گفت: «خانوم همون آخراشو نشنیدم!» گفتم دقیقا از کجا؟ کلمه ی «بازار سرمایه» را از اسلاید روی صفحه نگاه کرد و گفت: «از اونجایی که داشتید بازار سرمایه رو درس می دادید دیگه نشنیدم.» گفتم بازار سرمایه را که اصلا هنوز درس نداده ام! سکوت کرد. در افق محو شد. خب گوش کن ببین چه میگویم بچه جان.
چهار.
تصمیم گرفتم مستمر یازدهم هایم را همه ۱۹-۲۰ بدهم. اصلا نمره را کی داده کی گرفته :)
- ۱ نظر
- ۳۱ فروردين ۰۰ ، ۲۲:۲۵