پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

۱۴۸ مطلب در فروردين ۱۴۰۰ ثبت شده است

یک تا چهار.

سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۴۰۰، ۱۰:۲۵ ب.ظ

یک.

امروز یکی از بچه ها گفت خانم من خیلی اردیبهشتی ها را دوست دارم! شما که اردیبهشتی هستید، تازه می دانستید که شاهین نجفی هم اردیبهشتی ست! از اینکه ما را از این امر مهم و حیاتی آگاه کرد و از نگرانی درمان آورد، تشکر کردم و خدا را شکر کردم که با شاهین نجفی در یک ماه متولد شدم. آیا ایمان نمی آورید؟ البته آخر کلاس کاشف به عمل آمد شاهین نجفی شهریوری ست. حالا مانده ایم چه کار کنیم از این غم بزرگ. [اصلا شاهین نجفی که بود :))]

دو.

سر کلاس اقتصاد یکی از بچه ها پرسید: خانم الان پولمان را در بورس بگذاریم بهتر است یا در بانک؟ سطح دغدغه هایشان را دوست دارم!

سه.

بنده - و احتمالا تمام دبیران جوان را - نمی توان پیچاند. یک بچه را چند بار صدا کردم، بعد چند دقیقه جواب داد ببخشید نتم قطع شده بود. گفتم خب از کجا قطع شد، بگو تا آن قسمتی که قطع شدی را توضیح دهم :) گفت: «خانوم همون آخراشو نشنیدم!» گفتم دقیقا از کجا؟ کلمه ی «بازار سرمایه» را از اسلاید روی صفحه نگاه کرد و گفت: «از اونجایی که داشتید بازار سرمایه رو درس می دادید دیگه نشنیدم.» گفتم بازار سرمایه را که اصلا هنوز درس نداده ام! سکوت کرد. در افق محو شد. خب گوش کن ببین چه میگویم بچه جان.

چهار.

تصمیم گرفتم مستمر یازدهم هایم را همه ۱۹-۲۰ بدهم. اصلا نمره را کی داده کی گرفته :)

  • ۱ نظر
  • ۳۱ فروردين ۰۰ ، ۲۲:۲۵
  • سایه

ببین کاراتو!

سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۴۰۰، ۱۰:۰۲ ب.ظ

همه قبیله من فنی-مهندسی بودند،

مرا معلم عشق تو انسانی آموخت..

* سعدی با اندکی تغییر توسط سایه.

  • ۱ نظر
  • ۳۱ فروردين ۰۰ ، ۲۲:۰۲
  • سایه

وضعیت جنگی

سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۴۰۰، ۱۰:۴۷ ق.ظ

راستش به نظرم از باگ های بنده این است که گاهی احساساتی پیدا می کنم که اصلا از وجودشان راضی نیستم اما کاری هم از دستم بر نمی آید. اینجور مواقع به آدم های بی احساس، پسر ها و گیاهان آپارتمانی غبطه می خورم که خیلی با غلیان احساسات رو به رو نیستند. من فقط می خواهم در مواقع نادرست مثل حالا احساسی نداشته باشم و در مواقع درست پر از احساس شوم! ولی خب نشسته ام یک گوشه ماستم را می خورم و به عدم تعادل هورمون ها و جنگ نوروترنسمیتر هایم می نگرم. زیبا نیست؟

  • ۱ نظر
  • ۳۱ فروردين ۰۰ ، ۱۰:۴۷
  • سایه

این بود زندگی.

سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۴۰۰، ۰۱:۰۰ ق.ظ
از کنار هم رد می شویم، بدون اینکه بدانیم چه آشوبی در دلمان نسبت به یکدیگر داریم. و این بود زندگی.
  • ۱ نظر
  • ۳۱ فروردين ۰۰ ، ۰۱:۰۰
  • سایه

psychic energy

دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۰، ۰۵:۵۵ ق.ظ

خانم صاد پرسید : "به نظر خودت یه ویژگی بدی که داری چیه؟" گفتم به نظرم برای بعضی از وقایع و اتفاقات در زندگیم انرژی روانی بیشتر از حد نیازشان می گذارم. خندید و گفت:"انرژی روانی ... شاگرد دکتر پورحسین ای دیگه!"

دکتر پورحسین عزیز! تعبیری که از انرژی روانی به دانشجویان کلاس تحولی 1 یاد دادید خیلی زیبا بود. از شما از این تریبون که هیچ وقت نمی خوانید، تشکر می کنم!

  • ۳ نظر
  • ۳۰ فروردين ۰۰ ، ۰۵:۵۵
  • سایه

1077

دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۰، ۰۳:۲۰ ق.ظ

زیبنده ی یک شهروند جامعه اسلامی نیست که بامیه را هزار دور در شربت بغلطاند به طوری که شربت از آن چکه کند. بامیه را کم شیرین درست کنید عزیزان تا رستگار شوید.

  • ۰ نظر
  • ۳۰ فروردين ۰۰ ، ۰۳:۲۰
  • سایه

1076

دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۰، ۰۳:۰۶ ق.ظ

پیدا کردن یک وبلاگ خوب >>>>>>> اضافه شدن 10k فالوور در اینستاگرام.

  • ۱ نظر
  • ۳۰ فروردين ۰۰ ، ۰۳:۰۶
  • سایه

در مورد مدرسه ها، بچه ها و دنیایی که در آن قرار دارم.

دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۰، ۰۲:۲۵ ق.ظ

یک.

امروز یکی از بچه های دهم یک ویدیو برایم فرستاد و بدون هیچ مقدمه ای گفت :"خانم لطفا این ویدیو رو باز کنید." ویدیو را باز کردم. برایم عکس های مختلف تبریک تولد را گذاشته بود و یک آهنگ تولدت مبارک هم رویش. اختصاصی! برای من! تشکر کردم و گفتم که تولدم هفته ی بعد است ولی این که به یاد داشته برایم خیلی ارزشمند است. برای من خیلی مناسبتی مثل تولد موضوعیت ندارد اما محبت این بچه چرا. گاهی می گویم دنیای مدرسه و بچه ها پر از سختی و بیگاری کشیدن است ولی شاید بیرزد!

دو.

میدانید بهترین قسمت پشتیبانی کجاست؟ رتبه ی خوب بچه هایم؟ نه! برنامه ی کامل و تمیزشان؟ نه! تنها چیزی که هنوز وقتی بهش بر میخوردم سر ذوق می آیم این است که می بینم بچه ها به من اعتماد می کنند. حرف هایشان را به من می زنند، از ناراحتی شان می گویند، از حس هایی که تجربه می کنند. نه چون چاره ای ندارند! نه چون اگر نگویند برایشان دردسر می شود، فقط چون به من اعتماد دارند و من این لحظات خدا را از ته دلم شکر می کنم. نه که انتظاری داشته باشم، نه که از "نگفتن" شان ناراحت شوم ولی راستش علاقه ام نسبت به بچه هایم با توجه به اعتمادی که به من دارند رتبه بندی می شود نه چیز دیگری!

سه.

می دانم که تعداد زیادی والدین کمال گرا داریم که تعداد زیادتری فرزند کمال گرا را تحویل معلم و پشتیبان و سپس جامعه می دهند. من خودم از شمار همان فرزندانم. البته بهتر است بگویم بودم. اما باید اعتراف کنم که یک فرد با کمال گرایی مرضی واقعا سطح زیادی از احساس شکست و اضطراب را تجربه می کند. امسال اولین بار است که چنین بچه ای می بینم و خب طبیعتا وقتی والد محترم با من در جهت بهبود حال این بچه همراه نیست، من کاری نمی توانم بکنم! وقتی از زیر زبانش می کشم و میگوید دارد روزی 3 ساعت می خوابد که بتواند برنامه اش را تمام کند چون "عقب است!" ، دلم می خواهم کله ی خودم و خودش را باهم بکوبم به دیوار! یک فرد با کمال گرایی مرضی خودش را، اطرافیانش را، معلمانش و پشتیبانش را نهایتا نابود می کند.

چهار.

فهمیدم حضوری پشتیبان خیلی بهتری هستم! مجازی خسته ام می کند. این همه واتسپی و تلفنی نمی کشم. دلم چک کردن برنامه ی کاغذی می خواهد، حتی اگر به قیمت پول رفت و آمدم باشد.

پنج.

so … before you go … was there something I could've said to make your heart beat better?

  • ۲ نظر
  • ۳۰ فروردين ۰۰ ، ۰۲:۲۵
  • سایه

چه می کنه این بازیکن!

يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۴۰۰، ۰۹:۳۵ ب.ظ

قسمت اول از فینال مافیای امروز واقعا حالم را جا آورد. خداداد عزیزی حقیقتا باهوش است. بالاخره یک بازی خوب از این بزرگواران دیدیم.

  • ۶ نظر
  • ۲۹ فروردين ۰۰ ، ۲۱:۳۵
  • سایه

سایه شناسی

يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۴۰۰، ۰۵:۵۱ ق.ظ

از حتی «دیدن» دو چیز حالم واقعا بد می شود: ترکیب ماست و هر گونه میوه و تخم مرغ به اَشکال آب پز و نیمرو.

  • ۰ نظر
  • ۲۹ فروردين ۰۰ ، ۰۵:۵۱
  • سایه