پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

۱۰۰ مطلب در آبان ۱۳۹۹ ثبت شده است

بنیاد ملی چمدان به دست های جوان

پنجشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۹، ۱۲:۰۱ ق.ظ
گروه واتسپ کادر پیش دانشگاهی - آن گروهی که بدون خانم آل داریم - هر پیامش یک روضه ی باز است. آن روز داشتیم می گفتیم که مدرسه به رتبه های تک یا دو رقمی اش چه می دهد؟ و من هم تعریف کردم که سال ما، ما را بردند روی سِن، دست من و سنجاب و فرگل یک چمدان دادند و تقدیر و تشکر کردند که باعث نشدیم جلوی پسرانه ضایع شوند [ البته سال ما پسرانه دو تا تک رقمی داده بود :) ] بعد هم برایمان دست زدند و ما هم هلک و هلک چمدان به دست از پله ها آمدیم پایین :} فرض کن :)
  • سایه

افسوس و صد افسوس.

چهارشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۹، ۱۱:۵۰ ب.ظ
خداوندا، کاش کارسازی - آن دانشجوی دکترا، آن مظهر مجسم فهم و شعور، آن استاد آمار بزرگوار، آن که او را «یکپارچه آقا» می نامیدند - استاد آزمون های روانشناختی ۱ بود.
  • سایه

۴۴۴

چهارشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۹، ۱۱:۴۸ ب.ظ

یک بار هم یکی از بچه هایم گفت: ببخشید! ما هر هفته «باید» با هم صحبت کنیم؟ پوکر فیس فرستادم و گفتم بله! من خودم هر شنبه و سه شنبه که سیما می آمد مدرسه می پریدم در دفتر و هر جور شده یک موضوع برای صحبت پیدا می کردم :> واتس رآنگ ویت نسل جدید؟ *تفاوت سنی سه ساله با بچه هایش را در نظر می گیرد*

  • سایه

.

چهارشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۹، ۱۱:۴۰ ب.ظ
یکسال سر و کله زدن با بچه ی گیج و بی حواس، ده سال از عمر آدم کم می کند.
  • سایه

There's not such thing as a soulmate

چهارشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۹، ۱۱:۱۸ ب.ظ

«به دو نقش و به دو صورت» را می پذیرم ولی «به یکی جان، من و تو» را نه.


  • سایه

اما چرا تهران نه؟ :))

چهارشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۹، ۱۱:۰۷ ب.ظ

من حقیقتا حقیقتا حقیقتا نمی‌فهمم فن های k-pop در بلاگ دقیقا چه کار می‌کنند؟ چرا بلاگفا نه؟ چرا اینستاگرام نه؟ چرا تلگرام نه؟ چرا چت روم نه؟ واقعا نمی فهمم.

  • سایه

نمک بر زخم ۲

چهارشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۹، ۰۵:۵۵ ق.ظ
آمدم از هر چه که حس کرده بودم بنویسم مگرم درد اشتیاق، ساکن شود
ولی نوشتم و مشتاق تر شدم. نوشتم و هر چه که ته نشین شده بود را غوطه ور کردم. نمک و بتادین را صاااف روی زخم خالی کردم. به نوبه خودش گند کاری عظیمی بود.
  • سایه

چگونه خودم را ساختم؟

چهارشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۹، ۰۵:۴۲ ق.ظ

کیفَ بَنَیت نفسَی؟ جرحاً علی جرح. زخم بر روی زخم.

  • سایه

نمک بر زخم.

چهارشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۹، ۱۲:۱۵ ق.ظ

آمدم یک تکه از قلبم را که نیمه جان شده بود، با دستان خودم بکشم تا کمتر درد بکشد. ولی نه طاقت درد کشیدنش را داشتم نه طاقت مرگش را. رهایش کردم ولی خب بدتر شد. حالا یک قلب دارم که تکه ای از آن کماکان نیمه جان است ولی دردش تازه شده.

  • سایه

از رنجی که می بریم

سه شنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۹، ۰۸:۰۵ ب.ظ

خدا شاهد است اگر من جانی در بدنم داشتم و خون کافی در رگ هایم، تا الان صد بار رفته بودم مرکز اهدای خون. 

  • سایه