پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

۱۳۵ مطلب در خرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

معلق

شنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۰۵ ب.ظ

من به تمام این ها عادت کردم. از این به بعد هم عادت خواهم کرد. نگران نباش. من چیزی برای از دست دادن ندارم، حتی امید.

  • ۰ نظر
  • ۱۰ خرداد ۹۹ ، ۲۲:۰۵
  • سایه

تغییرات

شنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۳۱ ب.ظ

می دانی منِ یکسال پیش اگر در موقعیت فعلی بود چه می کرد؟ گریه، زاری، دعا و مناجات. منِ خرداد ۹۹ چه می کند؟ هیچ. واقعا هیچ.

  • ۰ نظر
  • ۱۰ خرداد ۹۹ ، ۲۰:۳۱
  • سایه

Excuse me, who are you..again

شنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۲۳ ب.ظ

It actually freaks me out that everything is still about you.

  • ۰ نظر
  • ۱۰ خرداد ۹۹ ، ۲۰:۲۳
  • سایه

حکایت چشم ها

جمعه, ۹ خرداد ۱۳۹۹، ۰۵:۳۳ ب.ظ

من بودم و چَشمان تو،

نه آتشی و نه گِلی . . .

  • ۰ نظر
  • ۰۹ خرداد ۹۹ ، ۱۷:۳۳
  • سایه

گره

پنجشنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۹، ۰۶:۱۸ ب.ظ

در انزوای نداری، امید بر چه ببندم

زمین بی ثمرم را؟ دعای بی اثرم را؟

  • ۰ نظر
  • ۰۸ خرداد ۹۹ ، ۱۸:۱۸
  • سایه

نفحات

پنجشنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۹، ۰۴:۳۹ ب.ظ
بعضی آدم ها می آیند چند روزی رد بشوند و بروند. قصد ماندن ندارند اما در همان چند روز هم خیر می آورند و برکت. یعنی این را میخواهم بگویم که نسیم گذرایی هم اگر می شوید برای چند ثانیه، چند لحظه و بعد عبور خواهید کرد، نسیم خنک بهاری باشید به همراه بوی خاک خیس خورده و باران. نه سوز و سرمای خشک زمستان. یا گرمای سوزان بیابان.
  • ۰ نظر
  • ۰۸ خرداد ۹۹ ، ۱۶:۳۹
  • سایه

د.و.س.ت.ا.ن

سه شنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۹، ۰۶:۰۵ ب.ظ

چند وقتی است به خاطر حرف استاد زبانم، رهایی از حس های متفاوتی که بر من هجوم می آورند و اصرار دانش آموز هایم، دارم فرندز می بینم. و بعد از دیدن ۵ فصل از آن، تنها می توانم بگویم مردم دنیا! فرندز بی مزه تر از آن است که می پندارید.و احتمالا تمام ۸ فصل، درباره ی ریلیشن‌شیپ هاست، چیزی که نشان می دهد چقدر سوزن آبسشن‌مان روی روابط گیر کرده است.

حالا دیگر به چه کسی بگویم نه، من تا ب حال فرندز ندیدم ؟

  • ۰ نظر
  • ۰۶ خرداد ۹۹ ، ۱۸:۰۵
  • سایه

با لحنی دیگر

دوشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۹، ۰۵:۳۳ ب.ظ
خنده های تو مرا باز از این فاصله کشت.
  • ۰ نظر
  • ۰۵ خرداد ۹۹ ، ۱۷:۳۳
  • سایه

آپشن

دوشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۹، ۰۵:۲۸ ب.ظ
اگر می توانستم برای مدتی محو می شدم. چند روزی شنل هری را قرض می گرفتم، دو پیتزا سفارش می دادم و می رفتم کنج اتاقم می نشستم. کسی مرا نمی دید، دنبالم نمی گشت، چند روز در میان این شلوغی های دنیا گم می شدم، به همین راحتی ... همین را میخواستی دیگر ؟ ...
  • ۰ نظر
  • ۰۵ خرداد ۹۹ ، ۱۷:۲۸
  • سایه

سلاح

دوشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۹، ۰۵:۱۳ ب.ظ

خنده های تو مرا باز ازین فاصله کشت‌.

  • ۰ نظر
  • ۰۵ خرداد ۹۹ ، ۱۷:۱۳
  • سایه