آینه
دیگر فقط تصویر من در مردمک های تو بود.
- ۰ نظر
- ۱۳ خرداد ۹۹ ، ۰۰:۱۵
دیگر فقط تصویر من در مردمک های تو بود.
در سطر به سطر وبلاگ های آدم ها، در حرف زدن هایم با دانش آموز ها، در تمام جلسات مشاوره و درمان، در تمام واحد ها و درس های رشته ام، یک حقیقتْ پنهان شده و آن هم اینکه هیچ انسانی نیست که رنج نداشته باشد. قبلاً یادآوری این حقیقت مرا به مرز آرامش می رساند و بی قراری هایم را پایان می داد. الان اما، سلولی در من تکان نمی خورد.
به جز حضور تو، هیچ چیز در این جهان بی کران را جدی نگرفتم، حتی درس و مشقم را.و این چنین، نمرات واحد هایم بعد از تو معنی دیگری خواهند داشت.
معمولا آدم ها جوری «دچار» می شوند که فکرش را نمی کنند. انقدر که در تمام مدت گرفتاری زیر لب زمزمه می کنند : چه کسی فکرش را می کرد؟
فریاد می زنند ببینید و بشنوید
کور و کر ایم،
حوصله ی شرح قصه نیست.
وقتی عطش، طعم تو را با اشک هایم می چشید.