خدایا
به دخترکی که باید فردا بعد نماز حاضر شود و برود سر کارش، رحم کن. کمی تزریق خواب کفایت می کند.
- ۰ نظر
- ۱۸ خرداد ۹۹ ، ۰۳:۱۷
به دخترکی که باید فردا بعد نماز حاضر شود و برود سر کارش، رحم کن. کمی تزریق خواب کفایت می کند.
از خودم میپرسم: هیچ معلوم هست با خودت چه میکنی دختر؟ جوابی نمی آید. فقط خیره نگاهم می کند و یک چیز در چشمانش موج می زند. شک. شک. شک. شک.
The insoluble dilemma of you و تپش های قلب من.
برنامه ی این روز هایم تغییر کرده است. قرنطینگی دیگر تمام شده، دوباره مدرسه می روم، با بچه ها حضوری حرف می زنم، دارم برای خواندن انگیزش هیجان برنامه می ریزم، امتحاناتم کماکان پا در هوایند، و درگیری ها و دو راهی های خودم را دارم. نه یکی و نه دو تا، بلکه هزار و صدتا حقیقتا : )
چند باری فکر کردم آدرس وبلاگم را در بیوی اینستا بگذارم. اما بعد دیدم به قیمت خوانده شدن و قضاوت شدن توسط همه - از دوستان دوران راهنمایی تا دانش آموز های امسال و پارسالم - تمام می شود. سریع پاکش کردم. از دست دادن منطقه ی امنم؟ هرگز! هرگز!
اگر میتوانستم یک حمله تروریستی جهت نابودی ابدی اینستاگرام ترتیب می دادم و از همه طرف آن را به رگبار می بستم. که انقدر مجبور به رفتن و بازگشتن نباشم.
کوچک من، نور دو چشمم، قبل اینکه بخواهم برایت حرف بزنم یا از روزهای با تو بودن بگویم، یک سوال به ذهنم خطور میکند:
آیا اصلا تو را روزی خواهم داشت؟