بهر لیلی چو مجنون، ببار اصلا.
پنجشنبه, ۵ فروردين ۱۴۰۰، ۰۱:۳۳ ب.ظ
آمده ام مدرسه. خانم فرخی می خواهد یک ساعت دیگر برود. صدای رعد و برق و آرام آرام باریدن آسمان را که می بیند میگوید: «نبار! من می خوام برم!» در دلم به آسمان می گویم که به حرف خانم فرخی توجهی نکند و هر کاری صلاح می داند انجام دهد. مخصوصا اگر آن کار، باریدن باشد.
- ۰۰/۰۱/۰۵
انگار همهی مدرسهها یه خانم فرخی دارن.