Day 21
Writing challenge: Day 21: write about LOVE
درباره لاو می نویسم ولی نه با این غلظتی که نویسنده چلنج با حروف بزرگ آن را نوشته :)
صبا در کانالش نوشت: «عاشق خدا شید. بقیه ش چرته.» من تجربه ی چندانی در باب عشق ندارم که بخواهم اینجا بروم بالای منبر ولی زندگی چندباری مرا گیر آورده و خب احتمالا در باب همان ها بنویسم.
می خواهم نتیجه گیری را همین اول بگویم. بزرگواران! خدا نمی گذارد یک انسان، معنای زندگی یک انسان دیگر شود! من این را با گوشت و پوست و خونم چشیده ام و تجربه کرده ام. قرار بود که خدا بشود معنای تمام زندگی و ما یکهو می زنیم زیر همه چیز و یک انسان فانی کوچک و حقیر را انتخاب می کنیم و او می شود همه ی معنایی که از زندگی می خواهیم. و بله شما هم جای خدا بودید آرام نمی نشستید! خدا نمی تواند به قهقهرا رفتن بنده هایش را ببیند. عاقبت چنین رابطه ای، قطعا و قطعا فراق است و دوری.
من عشق را محبت پر شور و داغ معنا می کنم و دوست داشتن را محبت آرام و آهسته و گرم. مثل تفاوت آتش و شوفاژ! و طبیعتا من نزدیک آتش هم نمی شوم ولی نزدیک شوفاژ چرا! بعد از اتفاقاتی، از خدا خواسته ام محبت احدی را در دل من نیندازد مگر کسی که او را همسر خواهم نامید. و او هم باید خدا را و امامش را بیشتر از من دوست داشته باشد. من نیز هم!
شاید حرف هایم کلیشه ای به نظر بیاید. قبول دارم. تا دو سال پیش اگر کسی این حرف ها را به من میگفت، می گفتم برو بابا، لابد مقصود از شراب در تمام شعر های حافظ هم شراب عرفانی ست؟ لابد گل در بر و می در کف و معشوق به کام است هم دارد درباره رسیدن به خدا حرف می زند؟ ولی گفتم که! زندگی چند باری مرا گیر آورده و چند درس درست و حسابی به من داده! یکیش همین! انسان ها فانی هستند. عشق نسبت به یک انسان نیز فانی ست، عاقبتش دوری ست، گریه و زاری ست. بلا ست. و امیدوارم آدم ها از بلا به دور باشند!
قطعا به ذهن خواننده این متن، خطور می کند که لابد مخ این دختره تاب دارد! لابد در زندگی شخصی اش آدم یخی ست و به کسی محبت نمی کند. لابد بعد ازدواج هم همسرش را دوم شخص جمع خطاب می کند و نهایتاً خیلی بخواهد به طرف حال بدهد یک لبخند می زند! اگر چنین تصوری دارید حق دارید ولی اشتباه است. من پر از احساسات ته نشین شده ام. پر از شعر های مشیری، پر از «تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم» ، پر از «کتبتُ قصة شوقی و مدمعی باکی، بیا که بی تو جان آمدم ز غمناکی!»
ولی فانتزی هایم را دور ریخته ام. تصورم از عشق را از فیلم های هالیوودی و سریال های کره ای و رمان های ۹۸ ای ها پاک کرده ام. عشق و زندگی اینطور نیست. زندگی جدی تر از این حرف هاست که در آغوش ها و بوسه ها و حرف های عاشقانه خلاصه شود. و باز هم یادآور می شوم که کل من علیها فان! و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام!
- ۹۹/۱۲/۲۹
👌🏻👌🏻😔