پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

این داستان: کادو.

چهارشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۹، ۱۰:۲۵ ب.ظ

من انقدر خواهر ماهی هستم که روز پدر را روز پسر نیز دانسته و برای برادرم نیز کادو خریدم. خدا قسمت کند از این خواهر ها. و البته من با مت یک داستانی سر کادو های تولد و مناسبت ها دارم. دو سه سال است او سر یک شوخی بی مزه، به من «دستمال کاغذی» هدیه می دهد. باور می کنید؟ دستمال کاغذی!

  • ۹۹/۱۲/۰۶
  • سایه

نظرات (۱)

پشمام!-_-

و البته خدا به مالت برکت بده خواهر مهربون:)))

(از زبان یک مال باخته در خرید کادوهای این ایام!)

پاسخ:
به دستمال کاغذی هام برکت بده :))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">