پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

یک پست درون دانشگاهی.

يكشنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۹، ۱۱:۱۸ ب.ظ

پارسال در چنین روزی من جلوی تلویزیون - شبکه خبر، چنان عاشقی که سالها منتظر معشوق خود است، منتظر خبر اعلام تعطیلی دانشگاه ها بودم. مدارس همه تعطیل بودند، ولی لعنتی ها دانشجو ها را آدم حساب نمی کردند.

هی نشستم و نشستم و آخر سر افتخار دادند و دانشگاه ها را هم تعطیل کردند. من از ذوق تقریبا کل خانه را یک دور دویدم و مامان شروع کرد به فیلم گرفتن. مت هم می خندید و he made fun of me. آن روز حقیقتا فکر نمی کردم آن تعطیلی یک روزه به ۳۶۵ روز تبدیل شود. برای من دانشگاه مساوی بود با سپیدار، فاطمه ها، فاصله ی بین کلاس ها و نشستن در محوطه، بوفه و سلف، کل کل های بین من و سپیدار و فاطمه سر خورشت کرفس و فلافل.

امیدوارم این ترم نه، (چون من هم تربیت بدنی برداشته ام هم ورزش :)) ) ولی از ترم بعد، بتوانیم دوباره در نمازخانه دراز بکشیم، درباره اینکه این دانشکده جای استراحت برای این میزان از دختر را ندارد و پسر ها نباید از پشت پرده ی نمازخانه هی هیس هیس کنند، تئوری پردازی کنیم و بعد هم بگوییم اگر جای دانشکده بودیم آن قسمت زیر پله را خالی می کردیم و جای استراحت می زدیم و فلان. بعد هم من هی بگویم ولی بهشتی خیلی نورگیر است! پر گل و گیاه است! اینجا شبیه راهرو های یک مدرسه عهد بوق است که طبقه دومش را هم با اوریگامی های شکل بُرنا تزئین کرده اند که بیشتر به کودکستان روانشناسی می ماند.

خلاصه با همه ی این اوصاف، حیف آن دانشکده درب و داغان و طفلکی ست که از دانشجو خالی باشد. حیف ورودی های ۹۹ است که دانشکده و هم کلاسی هایشان را ندیده اند و هنوز با گوشت و پوست و خون درک نکرده اند که کلاس های رضازاده چقدر بیخود است یا پور نقاش چقدر بد نمره می دهد یا طاهری فر چقدر گوگولی ست یا کارسازی یک پارچه آقا ست و ساویز هم که خیلی خانم است. حیف است. آقای کرونا، سال بعد سال آخر من در این دانشکده است. حیف است این پیر دانشجو سال آخرش را در خانه پشت سیستم سپری کند و خورشت کرفس های سلف را نخورد. حیف نیست؟

  • ۹۹/۱۲/۰۳
  • سایه

نظرات (۱)

عه ما هم یه ساویز داریم! البته اون خیلی آقاست. :دی

پاسخ:
خاندان ساویز ظاهراً دستی در استاد بودن دارن :}
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">