ببخشید که آنچه برای دیگران می پسندیم برای خود نمی پسندیم :(
همیشه بعد از صحبت تلفنی با پنج بچه [که میانگین هر کدام بین ۳۰ تا ۶۰ دقیقه طول می کشد] چنان حس رهاییِ ناشی از انجام شدن یک کار بزرگ را دارم، که کریستوف کلمب بعد از کشف قاره آمریکا نداشت! [الان یک بانمکی کامنت میگذارد که کریستف کامل که قاره آمریکا را کشف نکرد! آنجا از قبل مردمانی زندگی می کردند و کشف شدن نداشت! ای غرب زده مزدور!]
من قبلا یک روز که مدرسه می رفتم، در همان روز نتایج را با بچه ها تحلیل می کردم، صحبت می کردم، دعوا و تشویق می کردم، برنامه یک هفته شان را هم می ریختم، گل و بلبل هم می کشیدم، ساعت ۳ هم روانه شان می کردم به سمت خانه! در طول هفته هم در تماس بودیم و این روند واقعا فرسایشی نبود. ولی مجازی شدن کارم را دو برابر کرده! یعنی یک روز می روم مدرسه و معمولا فقط یک نفر از بچه هایم آنجاست. بعد یک روز دیگر با بقیه شان تلفنی حرف می زنم و یک روز دیگر برنامه می دهم! [چرا یکجا انجام نمی دهم؟ برنامه زمانی بچه ها نمی گذارد یک روز برنامه بدهی، حرف بزنی و تحلیل کنی.] امید است این روزگار کرونایی برای مدارس زودتر تمام شود ولی برای دانشگاه نه :))) دانشگاه نرفتن ۸ صبح هنوز کیف خودش را دارد :)))
- ۹۹/۱۱/۲۷
یعنی میگین دانشگاه مجازیش قشنگ تره؟
پس اون همه تصورات رویایی که ما از دانشگاه داشتیم چی میشه؟:(
این بود آرمان های امام؟