لااقل آزاده باشید :)
پرونده این ترم برای من با نمره تعدادی و کار هایی که آخر سر برایش نفرستادم، بسته شد :} البته نه که همه نمره ها آمده باشد ولی اصلا مهم نیست. مهم تعدادی بود که با نمره خوبی من و سپیدار را پاس کرد. امروز ناهار با من بود و خب اصلا یادم نبود. مت ساعت ۲:۳۰ ظهر بیدارم کرد و من کورمال کورمال فقط برنج دم کردم و یک میرزا قاسمی درست کردم که خودم بر خودم بالیدم و مدال افتخار میرزاقاسمی درست کن سرعتی را به خودم اهدا کردم. دانشگاه زیبایم تا ۲ اسفند به ما استراحت داده در حالی که بهشتی کلاس هایش را یک هفته است که به صورت جنگی شروع کرده و من هر لحظه خدا را شکر میکنم که اول بهشتی نزدم.
گفتم بهشتی، یاد این افتادم که یکی از دانش آموز های پارسالم روان شناسی بهشتی و یکی دیگر روان دانشگاه خودمان می خواند. رتبه ی یکی ۴ رقمی و یکی ۳ رقمی بود و میدانید که با این رقم ها نمی توان روانشناسی تهران و بهشتی آورد :) و خب راستش من اصلا در جایگاهی نیستم که بخواهم بخاطر حسادت این حرف را بزنم پس خیلی راحت می گویم که این حق بچه های هیئت علمی نیست! من بچه های زیادی را میشناسم که رتبه شان خیلی از این دو نفر بهتر شده، خیلی ! ولی خب ...
اصلا کاری به سهمیه های ۵ درصد و ۲۵ درصد ندارم که آن نیز بحثش جداست ولی هیئت علمی واقعا زور دارد! نه برای خودم! هر طور هم حساب کنی برای من فرقی نمی کند. دانش آموز هایم را می بینم و دلم کباب می شود. حجم تلاش هایشان را می بینم و مقایسه می کنم و خون به جگرم می شود. وقتی یکی از بچه ها در سال کنکورش میگوید: «من که خیالم راحته بابام هیئت علمیه!» واقعا دلم میخواهد سرم را بکوبم به دیوار.
آنهایی که این قانون را تصویب کرده اند، ظاهراً به «از فضل پدر تو را چه حاصل» هیچ اعتقادی نداشتند، نه؟ :)
- ۹۹/۱۱/۲۰
من سهمیهای نبودم، ولی بنظرم همه سهمیه ها منطقیان، با سهمیهای مشکل داری بگو تا راهنماییات کنم؟!