ببین اصلا برای چه داری سه دور اندیشه اسلامی ۱ را دوره می کنی؟
من عمیقأ به این معتقدم که اگر یک نفر هدف داشته باشد و هدفش از راه کنکور نگذرد، برود دنبال زندگیش! برود مهارتش را یاد بگیرد، برود هدفش را دنبال کند، زندگیش را بسازد. حالا اگر این آدم رفت دانشگاه و نمره هایش زیر ۱۳-۱۴ شد نمیشود از او خرده گرفت. چون اگر با این دید به همه چیز نگاه کنیم که آیا «به دردم میخورد؟» می توان دور خیلی چیز ها را خط کشید و دنبال خیلی چیز ها رفت.
آدم ها اوایل دانشگاه مدام به من می گفتند درس بخوان رَنک شو، استریت برو همین دانشگاه خودت! چه از این بهتر! اوایل همینطوری هم فکر میکردم، ولی بعد ترم ۲ به این نتیجه رسیدم که من اصلا نمی خواهم ارشد دانشگاه خودمان باشم! اصلا نمیخواهم وزارت علوم باشم چه برسد به دانشگاه خودمان یا بهشتی و علامه! پس بعضی چیز ها را ول کردم. نمره روانشناسی اجتماعی-کاربردی را بیخیال شدم! برایم مهم نبود نمره روانشناسی از دیدگاه اندیشمندان مسلمانم چند می شود. ولی آمار برایم مهم بود، آسیب همینطور، شخصیت همینطور.
حالا اگر در هرکدام از آنهایی که به دردم میخورد، کوتاهی کردم واقعا اف بر من. ولی اگر دانش خانواده ام را ۱۲ گرفتم و معدلم را نابود کرد، فدای سرم! [امتحان را خواب ماندم و تازه توی اسنپ در حال رفتن به دانشگاه جزوه را باز کردم.] فدای سرم چون در آینده ام تاثیری ندارد. اما عزیز من! بگرد و آینده ات را پیدا کن، هدفت را پیدا کن و آنوقت است که خیر است.
- ۹۹/۱۱/۰۴
با طلا بنویسن