پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

دانشگاه. این عزیز از دست رفته.

جمعه, ۳ بهمن ۱۳۹۹، ۱۲:۳۹ ق.ظ

من واقعا دانشگاه را از تمام مقاطع تحصیلی دوست تر دارم. خیلی روز های خوبی در ذهنم ثبت شده. همه سوره مهر رفتن ها با سپیدار بعد از کلاس های عمومی ای که در پردیس مرکزی برداشتیم، همه اسپای فال بازی کردن ها در چمن های محوطه، غذا سفارش دادن از فست فود «مادر بزرگ» :)) ، لابریت رفتن ها [آه قلبم.] ، وقت هایی که من و سپیدار با یکی از فاطمه ها بر سر انتخاب خورشت کرفس یا کوفته می جنگیدیم [و صد البته ما برای خورشت کرفس شمشیر های مان را سپر کردیم]، افطاری دانشکده اردیبهشت ۹۸، مشهد دانشجویی آذر ۹۷ و مهم تر از همه کاروان اربعین دانشگاه مهر ۹۸ ...

  • ۹۹/۱۱/۰۳
  • سایه

نظرات (۲)

الهی بمیرم برای خورشت کرفس

 

پاسخ:
آه مظلوم میگیره‌

دلمان را تنگاندی :( ...

صبح خوابیدنا و دانشگاه نرفتنای همزمانم خدایی خیلی میچسبید :)))

پاسخ:
این خودش یه پست جدا می طلبه :}
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">