پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

ذهن خطرناک من.

چهارشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۹، ۱۰:۴۰ ق.ظ

گاهی به این حجم از اهمیتی که به تحصیل و شغل می دهم شک می کنم. مخصوصا وقتی پای تصمیم های تعیین کننده وسط باشد. تازه با این اوصاف که من در دامن یک مادر شاغل بزرگ شده ام - و کماکان می شوم! - و میدانم وقتی یک مادر و همسر شاغل باشد، یعنی چه. گاهی یکهو میزنم زیر همه چیز که اصلا اگر روانشناس بالینی نشوم، کار درمان نکنم و صرفا معلم روانشناسی بچه ها باشم چه می شود؟ اگر تا دکترا نروم آسمان به زمین می آید؟ به همه ی دل-تنگی های بعدش می ارزد؟ (ممکن است بگویید چه ربطی به دلتنگی دارد. من میدانم. خیلی ربط دارد) اگر درجات بالای تحصیلات در ایران را نخوانم نمی توانم خوشبخت باشم؟ قطعا در این که همه چیز در تحصیلات و شغل و جایگاه اجتماعی نیست شکی نیست، شک در آن لحظاتی ست که نگرانی نکند حسرت بخورم! نکند همه چیزم را قمار کنم و ببازم! نکند لحظه لحظه ی زندگیم پر شود از اضطراب و هجوم هیجانات منفی ای که هیچ تمرینی پاسخگویش نباشد و من هیچ جوابی برای این «نکند» ها  و نگرانی ها ندارم..


*دلم برای تو تنگ است! پست من ساده ست!

  • ۹۹/۱۰/۱۰
  • سایه

نظرات (۳)

فکر می‌کردم این‌ها افکار ترم یکه و به مرور از سرم میفته. ظاهرا تا آخر عمررررر درگیرم =////

پاسخ:
ترم یک و دو و کارشناسی و دکترا نمی‌شناسه به گمانم :))

اما من کاملا ربطش به دلتنگیو میفهمم:)

پاسخ:
:))))
  • سیمیا ‌‌‌‌‌
  • من هم ربطش به دلتنگی رو می‌فهمم. فکر می‌کنم باید بین دلتنگی‌های کوچک و بزرگ و حسرت‌های کوچک و بزرگ، بعضی‌ها رو انتخاب کنیم و باهاشون کنار بیایم :) انتخاب، انتخاب، انتخاب! چرا که

    ما عمرمون کوتاهه مثل خنده‌ی تو/ ما عمرمون کوتاهه مثل دامن من

    :)))))

    بعد هم این‌که تمام زندگی تمام مردم تحصیلات و شغل و جایگاه اجتماعی نیست. ولی ممکنه تمام زندگی یک نفر واقعا علم باشه؛ تمام زندگی یکی دیگه هنر، بیزنس، خانواده، سیاست و... بالاخره یکی از اینا انتخاب می‌شن و باقی، فدایی.

    دلم می‌خواست یک عااالمه بنویسم ولی غلاف می‌کنم و نمی‌نویسم :)))

    پاسخ:
    اتفاقا یک عااااالمه بنویس :)) چرا تو وبلاگت نمی نویسی جدیدنا ؟
    آره میفهمم. فقط بحث اونجاست که از قبل نمیدونی کدوم دلتنگی بزرگتره :} وگرنه موافقم که ما، همون مجموعه انتخاب هامونیم :}
    دامن عالیییی بود :))) عالیییی :))

    *قبول دارم از این جهت که ممکنه سهم یکی از اینا پررنگ تر باشه.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">