چاقویی زیر بالشم.
پنجشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۹، ۱۱:۱۰ ب.ظ
مامان میگفت روزی از روزهای کودکیم مثل ابر بهار اشک می ریختم، و دلیلش را به کسی نمی گفتم. بعد که اصرار کردند از زیر زبانم کشیدند که میترسم خانه مان دزد بیاید و ما را بکشد! هر جور خواستند گولم بزنند نشد و راضی نمی شدم. تا اینکه مامان پیشنهاد می دهد زیر بالش هر دو تایمان یک چاقو - ی بیخطر! - بگذاریم تا اگر دزد آمد بتوانیم از خودمان دفاع کنیم. آن وقت بوده که آرام گرفتم و گول خوردم! امروز که دوباره مثل ابر بهار اشک ریختم، به این فکر کردم که کاش مثل قدیم ها از این می گریستم که آقا دزده یک وقت نیاید مرا بکشد و بعد شب یک چاقوی میوه خوری کند هم میگذاشتم زیر بالشم و تا صبح راحت می خوابیدم. ولی حیف. در دنیای آدم بزرگ ها، قمه هم بگذاری زیر بالشت، هیچی به هیچی!
- ۹۹/۰۹/۲۷