آمدم یک بیتش را انتخاب کنم، نشد :]
چهارشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۹، ۰۵:۳۸ ق.ظ
تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم
آتش گرفتم از تو و در صبحدم زدم
با آسمان مفاخره کردیم تاسحر
او از ستاره دم زد و من ازتو دم زدم
او با شهاب بر شب تب کرده خط کشید
من برق چشم ملتهب ات را رقم زدم!
تا کور سوی اخترکان بشکند همه
از نام تو به بام افق ها، علم زدم
با وامی از نگاه تو خورشیدهای شب
نظم قدیم شام و سحر را به هم زدم ..
هرنامه را به نام وبه عنوان هرکه بود
تنها به شوق از تو نوشتن قلم زدم :)
تا عشق چون نسیم به خاکسترم وزد
شک از تو وام کردم و در باورم زدم
از شادی ام مپرس که من نیز در ازل
همراه خواجه قرعه ی قسمت به غم زدم
*منزوی
- ۹۹/۰۹/۲۶
ثممممین من عااااشق این شعرم و دبیرستان بودیم حفظش کردم.
واهااای 😍😍😍
عاشق نقاطیم که ما به سلیقه مشترک میرسیم توش****_****