پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

دنیای معلم های 20 ساله.

سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۱۲:۱۱ ق.ظ
1. نمیدانم چه حس خوبی است وقتی که برگه بچه هایم را صحیح میکنم و حس می کنم واقعا درس خوانده اند! و از "خانم برگه ها رو صحیح کردین؟" گفتن هایشان هم در طول هفته مشخص است که امتحان را خوب داده اند :) هفته پیش 6 نووووع سوال متفاوت برای بچه های یازدهمم طرح کردم که فکر پیچاندن مرا از کله شان بندازند بیرون، و چون احساس خطر کرده بودند، تقریبا همه معلوم بود که خوانده اند :))

2. یکی از دانش آموزانم، با من در مورد تجربه ناموفق خودکشی اش صحبت کرد و از من قول گرفت که به هیییچ کسی نگویم. و چون خطر قرمز روانشناسی دقیقا همینجاست! آسیب رساندن به خود و دیگران! و در این شرایط رازداری تقریبا هیچ معنی ای ندارد! با زهرا.ب و محیا درباره اش حرف زدیم، راه حل ارائه دادیم و حتی از خانم صاد جویای یک روانپزشک خوب شدم. قرار است حضوری ببینم اش و مفصل صحبت کنیم! امیدوارم نتیجه بخش باشد! زهرا.ب میگفت ابراز این حرف به من، به معنی نوعی کمک طلبی ست. امیدوارم جلسه حضوریمان، جلسه مفیدی باشد. و در حین صحبت هایی که با محیا و زهرا داشتم، یک چیز برایم مسلم شد. من کمک کردن به آدم ها را دوست دارم و اگر روانشناسی، به معنای کمک کردن به آدم ها باشد - و نه مباحث تئوری و کلاس های تعدادی و رضازاده و کتاب های بیخود - من میتوانم دوستش بدارم!

پ.اس: حالا این ها به کنار، واقعا 20 ساله ام؟ باورم نمی شود!
  • ۹۹/۰۹/۲۵
  • سایه

نظرات (۱)

این قسمت " خانوم برگه ها رو صحیح کردین "   همیشه نشانه خوب دادن امتحان نیست...

ولی حالا استثناعا بچه های شما خونده بودن :)))))

 

 

در مورد اون دختر ...

کاش یه جوری باهاش صحبت کنین که نفهمه با بقیه صحبت کردین :)))

 

 

من اگه جاش بودم و میفهمیدم با شخصی صحبت کردین جدای از این که نابود میشدم حتما یه کاری میکردم...  :)))

 

پاسخ:
تجربه البته برای من بیشتر از این استثنا بوده. معمولا وقتی جویای برگه امتحان میشن نمره خوبی هم انتظار دارن :)) ولی خب همیشه هم اینطوری نیست آره :)

* در روانشناسی تنها جایی که میشه رازدار نبود همین جاست. به شرط اینکه overreact نباشه و فرد احساس نکنه پشت سرش خیانت شده و اعتمادش خدشه دار شده. و همه تلاش منم همینه. ولی چون در دسترسم نیست حتما باید با افراد متخصص در میون گذاشته بشه و افرادی باشن که مواظبش باشن. میفهمم منظورت رو ولی این قسمت ریسک پذیر نیست. ابدا. و قرار بر این شده که اول با خودش صحبت کنم و بعد آدم های دیگه :]
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">