پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

روزمرگی

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۷:۴۷ ق.ظ

۱. صبح بیدار شدم و رفتم آزمایشگاه. شرایط انجام یکی از آزمایش هایم را نداشتم. دست از پا دراز تر برگشتم خانه که شب قبل حداقل باید ۶ ساعت می خوابیدم و انقدر ساعت از بیداری ام می‌گذشت، ورزش و پیاده روی نمی کردم، استرس نمی داشتم و فلان و بیسار.

۲. وقتی زنگ میزنم به جایی و منشی اش تند تند گوید: «پول نقد با خودت بیار، دو ساعتم معطلی داره، خدافظ» دلم میخواهد بگویم اولا واقعا داشتن نظم و برنامه ریزی یک مطب/آزمایشگاه یا هر جای دیگری انقدر ها هم سخت نیست . حالا ما که مقرری کلاسمان را در آن دو ساعت می‌خوانیم و وویس های استاد را گوش می کنیم ولی خب، این رسمش نیست! و دوما فرار مالیاتی؟ از شما بعید بود!


  • ۹۹/۰۹/۲۲
  • سایه

نظرات (۴)

استاد غلامی؟

پاسخ:
عه *_* بله *_*
شمام استاد غلامی؟

تبادل لینک میکنین؟

بله بله! درود بر شما :))

"مقرری" خاص جلسات ایشونه فکر کنم. :) 

پاسخ:
:)))
خوشبختم هم-طلیعه (؟) ای :)

:))))

هم‌چنین :)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">