آتش بازی
پنجشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۹، ۰۹:۴۸ ب.ظ
از روز اولی که تو را دیدم فهمیدم که اوه مآی لرد! اگر کسی قرار باشد مرا در این زندگی بکشد، همین آدم است. من از لحظه ی اولی که تو را دیدم این را فهمیدم. فهمیدم که تو آتشی و من بنزین. و وقتی این حقیقت را دریافتم، به یاد حرف های کودکیم افتادم: «نرو نزدیک آتیش دستت می سوزه!». متاسفانه من به حرفشان گوش ندادم! من خواستم یکبار هم که شده خودم را در آن شعله های مرموز بیندازم تا ببینم چه حسی دارد. نمی دانستم که «یکبار» مساوی با آخرین بار است. نمی دانستم سوختن یعنی چه. من در دل آتش رفتم. رگ هایم، قلبم و روحم سوخت. من عاقبت بازی با آتش را فهمیدم. وقتی که دیر شده بود.
- ۹۹/۰۹/۰۶