پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

ما بودیم، سایه و سپیدار.

جمعه, ۹ آبان ۱۳۹۹، ۱۲:۰۹ ق.ظ

ما نشسته بودیم و Enola Holmes می دیدیم. با شلوار راحتی آبی خالخالی و پاپوش های خرگوشی سفید. ما دراز کشیده بودیم و پفیلای کره ای می خوردیم و درباره صحنه هایی که انولا هلمز می‌توانست داشته باشد و نداشت نظریه پردازی می کردیم. ما گاهی خاطرات کودکی های مان را مرور می کردیم، گاهی برنامه ی بعدتر ها را می ریختیم و گاهی هم بلند می خواندیم «I brought you doffodiles from pretty strings...». ما بودیم و یک لپ تاپ بود و ژله هندوانه ای که در یخچال در حال بستن بود و زندگی. زندگی برای خودش می رفت و ما هم خودمان را در یک روز حبس کرده بودیم. تمام غصه ها را به عقب هل داده بودیم و آب پرتقال و انار و آیس پک توت فرنگی می خوردیم. بله، ما بودیم و یوتیوب و زندگی که داشت دامن کشان می رفت.

  • ۹۹/۰۸/۰۹
  • سایه

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">