پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال ۱۰ سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

?Any body home

يكشنبه, ۳۱ شهریور ۱۴۰۴، ۰۳:۱۱ ق.ظ

نمی‌دانم اینجا نوشتن هنوز کار درستی‌ست یا نه. ۳ سال از آخرین مطلبم گذشته، البته که هنوز ستاره‌های خاکستری بالای پنل‌م را چک می‌کنم و می‌خوانم.

در این ۳ سال گه‌گداری در وبلاگی خصوصی - خیلی خیلی خصوصی - تنها با حضور افتخاری آقای هم‌سایه - نوشته‌ام، اما دیگر نمی‌توانم نام خود را "وبلاگ نویس" بگذارم. بیشتر پرسه‌زنی می‌کنم و از سر شکم سیری پستی منتشر می‌کنم. شاید هم الان جو گیر شدم و یکهو دیدید دوباره می‌روم و ۳ سال دیگر برمی‌گردم و خودم را لوس می‌کنم که "آره نمیدونم باید هنوز اینجا بنویسم یا نه"

ولی خب فعلا که این جو مرا گرفته، بگذارید ادامه دهم. مسیری دراز و طولانی را در طی سه سال طی کرده‌ام، تا به اینجا رسیدم. [از بیرون کمی exaggerated به نظر می‌رسد، ولی از درون ۳ سال طولانی بوده است]. به این نقطه که هیچ امید شور انگیزی در من سر بر نمی‌آورد و هیچ ناامیدی‌ای تمام زهر خود را بر من نمی‌چشاند. نه شوق و امید سابق را دارم، نه گریه‌های ناامیدی تلخ قبلا را. عادی هستم، حداقل در ظاهر عادی. شاید هم آقای هم‌سایه راست می‌گوید و من استاد تمرکز بر نداشته‌ها و مرثیه سرایی برای آنها هستم و اصلا نباید به این نقطه می‌رسیدم. شاید هم همین مرا ساعت ۲:۵۸ دقیقه شب به اینجا رسانده، تا دوباره برای آنچه از من دور است، کلمات را پشت هم ردیف کنم. لابد شرطی شده‌ام و "پناه" برای این مدل نوشته‌ها ست. در هر صورت خودم این روزها به کمک ناخودآگاه رفته ام تا آجر های مکانیسم های دفاعی را یکی پس از دیگری روی هم بچیند و دیواری درست کند که من بتوانم بعضی ناکامی های درونی را فراموش کنم. ولی خب غم و خشم و ناکامی مثل گربه است. از هر سوراخی رد می‌شود و خودش را هزار جور کش و قوس می‌دهد تا آخر شب ها یکهو پنجول بکشد. چه می‌گویم؟ چرت و پرت. حالا همین ها را فعلا داشته باشید. خداحافظ تا فردا (یا ۳ سال دیگر!)

  • ۰۴/۰۶/۳۱
  • سایه

نظرات (۴)

  • صابر اکبری خضری
  • چند سال پیش اینجا به عنوان یک پژوهشگر و وبلاگ نویس کامنت می ذاشتم و چه قدر خوب که دیگه به عنوان پژوهشگر و وبلاگ نویس کامنت نمی ذارم :) اینجا واقعا شبیه اسمش پناهه.
     

    پاسخ:
    آره واقعا خیلی خوب شد :) 3>
  • زری シ‌‌‌
  • خدایا 😭🤩

    سلااااامممممم

    خوبی ؟ :)

    چه گذشت بر شما در این ۳ سال ؟ :)

    پاسخ:
    سلام عزیییزم :) واقعا که زری بلاگ را زنده نگه داشته است :))
    خدارو شکر :) شما چطوری؟

    سلام:) 

    همین چند روز پیش داشتم با خودم فکر می‌کردم حیف این پناه محو شد و دیگه ننوشت و امروز وسط کارهام گفتم بذار یه نگاهی به پنل بندازم و بین ستاره‌ها، چشام برق زد از دیدن ستاره کنار پناه^_^

    از اونجایی که من خیلی اهل نظر گذاشتن نیستم، شاید تعجب کنی از دیدن این نظر اما من یک دنبال‌کننده جدی اینجا و کانال زولبیا و اسمارتیز بودم که البته از زولبیا ریموو شدم:(

    پاسخ:
    سلام فاطمه جان
    چه جالب، چه خوب شد که کامنت گذاشتی! ممنووونم ازت :)
    اکانت تلگرامم به دلایل نامعلومی ریپورت شد و هر چی کانال داشتم متاسفانه پرید، الان آدرسش رو خودمم که میزنم نمی‌ذاره وارد شم.
  • زری シ‌‌‌
  • قربانت ❤

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">