شرحی مختصر مفید از روز های اولیه سر خانه و زندگی
چند روزی ست ساکن خانه خودمان هستیم. «خانه خودمان» هنوز هم واژه قریبی ست که طول میکشد به آن عادت کنم. گاهی از آرامش خانه و کسی جز خودم و آقای همسایه کسی خانه نیست لذت میبرم، گاهی هم حس میکنم چقدر دوست دارم این خانه شلوغ و پر هیاهو باشد و ناچارا صدای تلویزیون را چاشنی سکوت خانه خالی میکنم. [مخصوصا وقتهایی که آقای همسایه خانه نیستند.]
اولین روز رسمی از خانه خودمان بودن، اینطور گذشت که از در ماشین لباسشویی وسط شست و شو، یکهو آب ریخت کل کف آشپزخانه و یکی دو ساعت درگیر پاک کردن آب ها بودیم و بعد هم چاه حمام - به دلیل گیر کردن مصالح ساختمانی در آن هنگام ساخت و ساز خانه - گرفت و کف حمام استخری از کف و صابون درست شد و ماکارونی ام هم نزدیک بود که تبدیل به خمیر بشود. شکر خدا همه چیز ختم به خیر شد و تنها چیزی که ماند، خاطره اش بود.
خدایا! خانه، خانواده و حریم امن و خصوصی آن تدبیر تو برای تنظیم روابط انسانی بود. تو خواستی که از تشویش ها و تکثر ها و اضطراب ها به دور باشیم و به جای تشکیل روابط دیگر، «ازدواج کنیم» و حقیقتا دمت گرم. ایدهی خیلی خوبی بود رییس.
- ۰۱/۰۷/۲۶
چندتا توصیه خواهرانه:
تو خونتون حدیث کسا زیاد بخونین
تو خونتون حدیث کسا زیاااااد بخونین