به رسم همیشگی؛ ۱ تا ۵.
۱. میخواهم دنبال یک پزشک متخصص در حوالی خانهمان بگردم. گوگل فیلتر است، فیلتر شکن ها هیچ کدام کار نمی کنند. حتی سایت نوبت دات آی آر هم به سختی بالا می آید. کاش حداقل گوگل را برای مردم می گذاشتید. شاید یک نفر کار واجبی داشته باشد!
۲. دیروز صبح که در خانه خودمان از خواب بیدار شدم، دکمه وای فای گوشی را زدم که وصل شود. هر چه منتظر ماندم دیدم کانکت نمیشود. تازه یادم افتاد ما زوج جوان هنوز برای این خانه وای فای نگرفته ایم و این حرکتِ روشن کردم وای فای برای خانه پدری بود :) خنده ام گرفت و نت گوشی را روشن کردم.
۳. عروسی با تمام اتفاقات ریز و درشتش - مثل ضرب دیدن شانه و سر سحر و دیر رسیدن مامان ها به مراسم - خوب پیش رفت. تمام تلاشم را کردم که به خودم و بقیه خوش بگذرد و تفاوت بین فامیل مادری و فامیل پدری را یک جوری پوشش دهم. خاطره خوبی از شب مراسم برای خودم ماند. شکر خدا. امیدوارم برای بقیه هم همینطور باشد.
۴. روز عروسی، همان اسمارتیزی که روز اول دیدار [روز دیدار توی مدرسه] به آقای همسایه داده بودم را آوردم که با آن عکس بگیرم. دختر، زمان مثل برق و باد میگذرد. یک سال و چند ماه از آن روز گذشته؟ تایم فلایز.
۵. نشسته ام به سینک آشپزخانه نگاه میکنم. ظرف ها آه میکشند.
- ۰۱/۰۷/۲۳
خوشبخت بشین مادر