پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

در ضمن اینکه یادآور میشم اونلی گاد کن جاج

جمعه, ۲۱ مرداد ۱۴۰۱، ۰۱:۴۳ ق.ظ

امروز در حین گرفتن آزمون از دختربچه ای ۵ ساله، در سوالی که در مورد شیشه بود بچه گفت: شیشه برای اینه که وقتی زن و شوهر ها با هم دعوا می کنن، می زنن اونو می شکونن و بعد تیکه هاش رو جمع می کنن و عذرخواهی می کنن.

جواب بچه شاید به جواب واقعی سوال نزدیک نبود اما قابل تامل بود. جدای از فرایند ازمون، ازش پرسیدم: «تو تا حالا زن و شوهری رو دیدی که این کار رو کنن؟» و سرش را به نشانه منفی تکان داد. [و نمی دانم چقدر راست بود.] اول که شنیدم برای یک دقیقه ذهنم رفت پیش پدر و مادرش و اینکه شاید از نزدیک شاهد چنین چیزی بوده. بعد اما فکر کردم شاید چنین صحنه ای را کوچه و خیابان دیده یا در یک فیلم یا از زبان دوستش شنیده. نمی شود در همان لحظه با یک جمله پی به شرایط کودک برد.

و همین سختی کار کسی ست که انسان ها را - فردی، جمعی، جامعه‌شناسانه، مردم شناسانه یا روانشناسانه - بررسی می‌کند. انسان هزار تا جنبه و تاریخچه و شرایط و شخصیت و ویژگی های روانشناختی و فیزیولوژیکی دارد که باید بررسی بشود تا شاید بتوان در مورد یک مشکل، اظهار نظری «غیر قطعی» کرد. آنوقت بعضی از هم‌رشته ای های من تا مراجع وارد اتاق می شود برچسبشان را در می آورند و صاف روی مراجع می‌زنند: «افسرده»، «بیش فعال»، «دارای فوبیا»! چقدر ما انسان ها احمقیم اگر فکر کنیم همه چیز به همین سادگی ست.

  • ۰۱/۰۵/۲۱
  • سایه

نظرات (۲)

چه کاربرد جالبی رو واسه شیشه گفته،احتمالا همون توی فیلم دیده

 

پاسخ:
آره احتمالا :]]

همون‌طور که قبلا هم اشاره کردم، تنها روانشناسی که تا ابد قبولش دارم تویی:') 

پاسخ:
شرمنده نفرمایید خانم فیلسوف :,)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">