پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

دنیا کوچیکه، بلاگ کوچیک تر.

دوشنبه, ۱۳ تیر ۱۴۰۱، ۰۲:۵۳ ق.ظ

جمعه، در مراسم عقد یکی از دوستانم بودم. یکی از دوستان که سرآغاز آشنایی ما وبلاگ بود و بعد به طور اتفاقی همدیگر را حضوری دیدیم و بعد به طور اتفاقی تری، او و همسرش در جمعی حاضر بودند که دوست صمیمی من - خانم سپیدار - در آن جمع هم حضور داشت. و ناگهان خانم سپیدار تصمیم گرفت که داستان آتش زدن خانه‌تان توسط من را برای آن جمع تعریف کند فوقع ما وقع. آن دوستم از تعریف کردن آن داستان، که پیشتر در وبلاگ درباره اش نوشته بودم، مرا شناخت و من جمعه در مراسم عقدش با ذوق و شوق حاضر بودم :)

راستش بزرگواران با وبلاگ نوشتن می‌توان کل دنیا را فتح کرد، قبول ندارید؟ من مثال مجسم آن هستم!

  • ۰۱/۰۴/۱۳
  • سایه

نظرات (۴)

هم نسل های شما  همچنان تو وبلاگن :)))

یعنی خیلی راحت تر از ما امکانش هست همدیگر رو حضوری پیدا کنین :دی

پاسخ:
قبول دارم راحت تره، ولی یه جوری گفتی هم‌نسل ها، حس کردم ۲۰-۳۰ سالی فاصله داریم :)))

بزرگسال هستین دیگه😂😂

ای خدا

پاسخ:
۲۲ نمی‌دونم چی میشه :)))

عهههه

جدی ؟

چرا یهو انقدر کم ؟

بابا من رو 28 به بالا حساب کرده بودم

پاسخ:
یهو که نیست :] بالاخره اینم سن مایه

قبول دارم:)) 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">