پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

یکسال.

دوشنبه, ۱۳ تیر ۱۴۰۱، ۰۲:۴۶ ق.ظ

آن شب‌های خنک تابستان زیر کولر، لالایی فیروز - خواننده لبنانی - برای ریما، دخترش را گوش می‌دادم و همانطور که کار های آن هفته را در ذهنم مرور می‌کردم، پیام‌های کانال‌های تلگرامی را چک می‌کردم. آن روز ها عشق هنوز آتشی بود زیر خاکستر منطق که به آن بها نمی‌دادم. آن روز ها نشانه‌های فیزیولوژیک سعی می‌کردند با زبان بی زبانی به من بفهمانند که یک چیزی تغییر کرده و من با هم‌دستی ایگو، واکنش های دفاعی‌ام را به سمتشان می‌بردم. آن روز های گرم تابستان در خانه موسیقی اسپانیایی devuelvete را می‌شنیدم و ذره ذره اش را در وجودم می‌چشیدم.

بعد از مدت ها دوباره من بودم و لالایی ریما و شب‌های خنک تابستان زیر کولر و چک کردن پیام های تلگرام؛ و تو.

  • ۰۱/۰۴/۱۳
  • سایه

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">