آسمون اینجا خاکستریه
پنجشنبه, ۱۲ خرداد ۱۴۰۱، ۰۲:۲۵ ق.ظ
عروسی پسر عموی جناب همسایه بود. در راه عروس کشان، سرم را کمی از شیشه بردم بیرون، و آسمان را پرستاره دیدم. با شکوه بود. با عظمت، زیبا و جادویی. از شبهای تهران خوشم نمی آید. کاش می شد آسمان مشهد را میکندم و با خودم به تهران می بردم. آن وقت شاید تهران کمی دوست داشتنی تر میشد!
*عنوان قسمتی از تیتراژ آغازین متهم گربخت
- ۰۱/۰۳/۱۲
اما شب بیابون...
رفتیم و چرخی دور میدون زدیم
ماه که در اومد، به بیابون زدیم...
آخ که بیابون چه شبایی داره
شب تو بیابون چه صفایی داره...
شب تو بیابون خدا بساط کن
اونجا بشین با خودت اختلاط کن!
شبا همیشه آه می کشم هی
شبا رو مثل ماه می کشم هی!